نامه ای با رنگ دعا.........
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را
با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.
تمام شب براي باطراوت ماندن
باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.
پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي
احساس تو را از بين گل هايي كه در تنهايي ام
روييد با حسرت جدا كردم و تو در پاسخآبي ترين موج تمناي دلم
گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي و من
تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم
همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگين
حريم چشمهايم را
به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجيخورشيد وا كردم
نمي دانم چرا رفتي؟
نمي دانم چرا ،
شايد خطا كردم و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،
ولي رفتي و
بعد از رفتنت
باران چه معصومانه مي باريد نمي دانم چرا ؟
شايد به رسم و عادت پروانگي مان
باز براي شادي و خوشبختي باغ
قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 03-27-2010 در ساعت 08:44 AM
|