نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 03-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


قهر



نگه دگر بسوی من چه میکنی؟

چو در بر رقیب من نشسته ای

به حیرتم که بعد ازآن فریبها

تو هم پی فریب من نشسته ای


به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا

که جام خود به جام دیگری زدی

چو فال حافظ آن میانه باز شد

تو فال خود به نام دیگری زدی


برو...برو... بسوی او مرا چه غم

تو آفتابی...او زمین ... من آسمان

بر او بتاب زانکه من نشسته ام

به ناز روی شانه ی ستارگان


بر او بتاب زانکه گریه میکند

در این میانه قلب من به حال او

کمال عشق باشد این گذشتها

دل تو مال من،تن تو مال او


تو که مرا به پرده ها کشیده ای

چگونه ره نبرده ای به حال من؟

گذشتم از تن تو زانکه در جهان

تنی نبود مقصد نیاز من


اگر بسوی تو اینچنین دویده ام

به عشق عاشقم نه بر وصال تو

به ظلمت شبان بی فروغ من

خیال عشق خوشتر از خیال تو


کنون که درکنار او نشسته ای

تو و شراب و دولت وصال او

گذشته رفت و این فسانه کهنه شد

تن توماند و عشق بی زوال او
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید