در من این جلوه اندوه ز چیست؟
در تو این قصه پرهیز که چه؟
در من این شعله عصیان نیاز
در تو دمسردی پاییز که چه؟
حرف را باید زد
درد را باید گفت!
سخن از مهر من و جور تو نیست
سخن ازمتلاشی شدن دوستی است
و عبث بودن پندار سرور اور مهر
اشنایی با شور؟
و جدایی با درد؟
و نشستن در بهت فراموشی یا غرق غرور؟
سینه ام اینه ایست با غباری از غم
تو به لبخندی از این اینه بزدای غبار
__________________
من ندانم که کیم
من فقط میدانم
که تویی
شاه بیت غزل زندگیم...
|