تاريخ دشت مغان
آذربايجان در تحولات تاريخي ايران قبل و بعد از اسلام از اهميت خاصي برخوردار بوده
است. حضور رهبران ديني ايران قبل از اسلام در اين خطه و وجود آتشگاههاي متعدد
زرتشتي گوياي اهميت مذهبي سياسي و نظامي آن است. رسميت يافتن تشيع در
ايران از اين نقطه که خاستگاه صفويه بوده است اهميت آذربايجان در تشکيل دولت ملي
صفويه را حکايت ميکند. پس از تشکيل دولت شيعي صفوي، آذربايجان اهميت بيشتر
يافت. از يک سو در تصادم مداوم با امپراتوري ترکان عثماني بود و از سوي ديگر با
امپراتوري روسيه تزاري نيز از اواخر صفويه مواجه گرديد. حضور عشاير ترک زبان
قزلباش و سپس ساماندهي ايشان در اتحاديه شاهسونها توسط شاه عباس اول از
وجوه ديگر اهميت آذربايجان است. استقرار نقش تاريخي اين عشاير در غرب آذربايجان
در تحولات ايران و دفاع از هويت ايران اسلامي موضوعي مهم در تاريخ تحولات شمال
شرقي ايران است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته بود. در رفع اين نقيصه و کاستي
خوشبختانه يکي از محققان آذري سخت کوش و جوان با زحمات بسيار و مراجعه به
منابع معتبر تاريخ دشت مغان را تدوين نمودهاند که توسط موسسه مطالعات تاريخ
معاصر ايران منتشر گرديده است. ضمن قدرداني از زحمات مؤلف محترم به معرفي اين
کتاب ارزشمند ميپردازيم.
کتاب تاريخ دشت مغان در ده فصل مدون گرديده است . در فصل اول و دوم ضمن
آشنايي خوانندگان با جغرافياي طبيعي و انساني و اقتصادي دشت مغان اهميت دشت
مغان در دورة ايران باستان مورد بررسي قرار ميگيرد. از جمله جايگاه مذهبي اين
خطه در دين باستاني ايرانيان در فصل سوم تاريخ دشت مغان در سده هاي اسلامي از
فتح به دست مسلمانان تا جنگ اسپهبد مغان با وهسودان روادي را در برگرفته است.
در فصل چهارم اوضاع سياسي اجتماعي مغان از قرن پنجم تا سيزدهم هجري بررسي
ميشود که شامل مباحثي چون ورود ترکمانان به دشت مغان، دشت مغان در عهد
مغولان، دشت مغان در دوره صفويه نقش عشاير منطقه در جنگ چالدران، دشت مغان
در دوره افشاريه و تاج گذاري نادرشاه در آنجا ميشود.
فصل پنجم از فصول مهم کتاب بوده که به بررسي تاريخ دشت مغان و عشاير شاهسون
در دورة قاجاريه پرداخته است. نقش شاهسونها در جنگهاي ايران و روس، جنگهاي
خراسان و هرات، جنگهاي خليج فارس، شاهسونها و مشروطيت، درگيري
شاهسونها با روسها، جنگ جهاني اول و دشت مغان از جمله مباحث اين فصل مهم است.
عشاير شاهسون همچون ساير ايلات ايران طبعي سرکش و رشادتي تمام داشته اند و
همچون ساير عشاير در فقدان حکومتهاي مقتدر از خودسري فروگذار نميکردند در
عصر مشروطه با اين وضعيت که نيروهاي روسي هم وارد آذربايجان شده بودند در
نتيجه دسيسه بيگانگان و عوامل آنها چون رشيدالملک از يک سو و سوء تدبير و خشونت
مجاهدان تبريزي به سرکردگي ستارخان از سوي ديگر موجب گرديد اردبيل توسط
عشاير شاهسون به سرکردگي رحيم خان غارت گردد و اين غارت درست در راستاي
منافع استعماري روسيه جهت توسعهطلبي در آذربايجان و تجزيه ايران تا قزوين بود.
خوشبختانه پيرامون اين موضوع هم در اين کتاب و هم کتاب ريچارد تاپر با عنوان تاريخ
سياسي اجتماعي شاهسونهاي مغان بحث مبسوطي شده است . نگارنده نيز بر
اساس اسناد وزارت امورخارجه تأليفي زير چاپ دارد با عنوان تحولات اردبيل و پيرامون از
مشروطه تا جنگ جهاني اول که با انتشار آن اطلاعات در مورد تحولات منطقه و نقش
عشاير شاهسون و به ويژه دسيسه هاي عوامل روسيه جهت توسعهطلبي آشکارتر
خواهد شد.
[IMG]http://*****************/2161/1270058727.jpg[/IMG]
__________________
There's a fire starting in my heart Reaching a fever pitch and It's bringing me out the dark Finally I can see you crystal clear
|