نمایش پست تنها
  #35  
قدیمی 03-31-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض چراغ آخر از صادق چوبک

درست از دوازده نفر پول گرفت و سکه سیزدهمی را پس زد.چند نفری هم باو اسکناس داده بودند. بچند نفر دیگر که باز د ستشان برای دادن پول دراز بود گفت:
«الهی درد و بلاتون بخورده بجون هرچی نامرد بی مروده. پولتو نگردار برای بعد. من این دو رو باسم دوازه امام جمع کردم و سیزه تاش نمیکنم. سیزده نحسه. پولتو نگر دار. تو این پولو وقف گلوی بریده حسین کردی و در راه اونم از خودت دورش میکنی. غصه نخور. تازه اول عشق است اضطراب مکن. بهم میرسیم. پولتونو نگردارین وچشم و گشوتونو واز کنین.»
سپس آرام برگشت و جام را گذاشت گوشه دستمالی که وسط معرکه پهن بود. و بعد با گامهای شمرده بسوی پرده راهی شد و بغل آن ایستاد ونعره کشید.
« امام ششم حضرت صادق بیکی از صحابه فرمودن: ميخوای یه چیزی بت یاد بدم که ترو از آتش جهنم دور نگهداره؟ عرض کرد جانم بفدایت چرا نمیخوام. مگه ............. بهترم چیزی تو دنیا هسّ؟ فرمودن بگو الهم صل آل محمد و آل محمد . حالا میخوام یه جوری این کشتی رو بلرزونی که کفار حساب کار خودشو بکنه. حال پشت سرهم سه تا صلوات بلند ختم کن.»
پس از آنکه صلواةها پشت سرهم و بلند ختم شد و لرزتازه ای ـ غیر از آنچه را که آتشخانه کشتی در تن آن انداخته بود ـ پیدا نشد، سّید با گلوی خراشیده و التهاب گفت:
«گفتم جنگ جنگ صفّین شاه مردان علیه، ای مردم این تمثال مبارک رو که رو این پرده میبنین تصویر جنگ صفّین علی مرتضاس . اون بزرگوارم که میبینین ذوالفقار تومشتش گرفته خود مولای متقیانه. ایها الناس! ما علی را خدا نمیدانیم، از خدا همجدا نمیدانیم. آهای شیعیان علی! من میخوام امروز رو این کشتی آتشی، که علی ناخداشه، مولات علی رو بت بشناسونم. میخوام بدونی که شفیع روز قیومتت کیه. میخوام بدونی دس بدومن کی زدی. ای علیجان! » سپس بآواز خواند:
«زادم هم محمد بود منظور.
علی پس معنی نورعلی نور.
محمد با علی گرچه دو اسم اند.
ولی یک روح که اندر دوجسم اند.
اگر آن یک علی شد وآن محمد،
علی نبود جدا هرگز زاحمد.
یکی نوراند و از یک منبع آیند.
دو، اندر چشم احول مینمایند.
محمد سایه نور خدا بود،
علی آینه ایزد نما بود.
محمد تاجدار ملک لولاک،
علی خود باعث ایجاد افلاک.
خدا را آنکه محبوب و ولی بود،
علی بود وعلی بود وعلی بود.»
حالا میخوام دعات کنم. نیاز دعا رو حالا نمیخوام. وختی دعات کردم چارتا پول ناقابل ازت میگیرم اونم واسیه اینکه دعات اثر داشته باشه. ایندعا دعای آخرته. بدرد این دنیات شاید نخوره. این دعا رو یاد بگیر هر روز ورد زبونت باشه. دستّاتو اینجوری جفت بگیر جلوی صورتت. اگه اهل دنیا هّسی و بآخرت کار نداری نمیخواد زحمت بکشی. ول کن . اصلا نمیخواد دعا کنی. من روی سخنم با اونایه که اهل آخرتن. هرچه من گفتم تو هم کلمه به کلمه بگو. الهم... صل .. علی ... محمد .... و آل ... محمد... و اجرتی ... من النار ... وارزقتی ... الجنه... وزوجنی.... من حور... والعین ... آمین. حالا دسّاتو بکش بصورتت. حالا واسیه این که دعا اثر کنه باید نیاز شو بدی. یعنی اگه ندی اثر نمیکنه. اما از همه نمیخوام. چارنفر که بدن مثه اینه که همه دادن. اینم مثه سلام میمونه. اگه تو با عده ای نشسته باشی و یکی وارد بشه و سلام بکنه، برتموم شماها واجبه که جواب سلامشو بدین. سلام کردن مستحبه، اما جواب سلام واجبه. اما اگه یکی از شما سلامشو جواب داد، دیگه از گردن باقی ها میفته. دیگه واجب نیس همه جواب بدن. همین چارنفر که نیاز این دعارو بدن مثه اینه که همه داده باشن.»
مجلس سیّد گرم شده بود. هرکس توانسته بود کلمات دعا را شکسته بسته سرهم کرده بود و گفته بود یا خیال میکرد که گفته. پرده و حرفهای سید رُعب بر دلها انداخته بود و مردم را افسون کرده بود. هرکس منتظر بود ببیند آخرش چه میشود. سید که نبض معرکه را در دست داشت، ناگهان ازجاش پرید و پایش را بزمین کوفت و دست راستش را تو هوا بلند کرد و از ته ناف داد کشید.
«بگو بر عمروعاص لعنت.»
جمعیت نعره کشید: «بر عمروعاص لعنت.»
باز سیّد گفت: برشکاک که اولیش شیطون علیه اللعنه بود لعنت.»
جمعیت داد زد: «برشیطون لعنت.»
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید