نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 04-01-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض چرا کشورهای اسلامی ضعیف و عقب مانده‏اند؟

چرا کشورهای اسلامی ضعیف و عقب مانده‏اند؟




با تابش آفتاب اسلامی در سرزمین عربستان و آغاز تمدن اسلامی، اندک اندک مملکتی به وجود آمد که شکوه و جلال آن هنوز هم در میان ملل مختلف مثال زدنی است. در آغاز و سده‏های نخستین تاریخ اسلام، کشورهای اسلامی جزو پیشروترین سرزمین‌های آن روزگاران به حساب می‏آمدند و در هنگامه‏ای که در قرون وسطی جهان غرب در تباهی و سیاهی غوطه‏ور بود تمدن درخشان اسلامی جهان را از تابش خویش خیره ساخته بود. اما متأسفانه رفته رفته، عوامل متعددی باعث شد تا آن شکوه و جلال از دست برود و کشورهای اسلامی تبدیل به سرزمین‌های فقیر و وابسته گردد. این عوامل را می‏توان از زوایای مختلفی بررسی کرد و نیز شایسته است برای رهایی از وضعیت موجود این عوامل به دقت بررسی و معضلات ناشی از آنها برطرف شود. بنابراین و در پاسخ به پرسش مطرح شده این عوامل به صورت مختصر مورد بررسی قرار می‏گیرد.

این عوامل را می‏توان به سه دسته تقسیم کرد:

الف - عامل اقتصادی و انحراف از مسیر واقعی اسلام

1- عوامل اعتقادی فردی
تا مدتی پس از ظهور اسلام کم و بیش اسلام واقعی و دستورات آن در بین مسلمانان به شکل ناب و واقعی آن وجود داشت ولی اندک اندک انحراف از مسیر اصلی اسلام در میان مسلمانان پدید آمد. و بخشی از عقاید راستین تبدیل به انحراف‌ها، خرافه‌گری‌ها و توجیهات نادرست گردید و این تحول، تمدن اسلامی را تحت تأثیر قرار داد. در این مرحله بسیاری از برنامه‏های زندگی‏ساز اسلام نادیده گرفته شد و توجیهات نادرست مردم را از مسیر پیشرفت و ترقی باز داشت.
برخی از این توجیهات نابجا ارتباط تنگاتنگی با عوامل عقب ماندگی، کشورهای اسلامی دارد چنان که عقیده به سرنوشت و ملازم دانستن آن با چیره‏گرایی باعث شده و می‏شود که عده‏ای گمان کنند، وضعیت آنان غیر قابل تبدیل و بهبود یافتن است و آنچه نصیب آنان شده تغییرناپذیر است و بنابراین تلاش برای پیشرفت و ترقی بی فایده می‏باشد.
و عده‏ای دیگر اعتقاد به آخرت را به معنای محرومیت از زندگی دنیا، و زهد را به معنای پلید دانستن تمامی زندگی مادی انگاشته و با این توجیهات مسیر زندگی خود را از جامعه جدا می‏نمودند.
عده‏ای دیگر نیز صبر را به معنای تحمل مشکلات و عدم انجام هرگونه تلاشی برای رفع آنها و انتظار فرج را به معنای تحمل انواع بی عدالتی‌ها و ستم‌ها دانسته و اینها همگی از عوامل اعتقادی انحطاط تمدن اسلامی و کشورهای اسلامی بوده و هست.

2- عوامل اعتقادی جمعی
خوش‌گذرانی و توجه بیش از حد به لذایذ دنیا در میان عده‏ای و بی توجهی به پیشرفت‌های علمی و مسؤولیت افراد در قبال اجتماع از عوامل دیگری است که تمدن اسلامی را به انحطاط کشانده است.2
مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی معتقد است که اساساً روح و روان انسانها و جوامع و افکار و عقاید آنان، بسته به نوع درک آن در زمان و بقا یا انحطاط و ترقی فرد و جامعه نقش حساس و تعیین کننده‏ای دارد و مفاسد اخلاقی اجتماعی با بقای هر جامعه رابطه داشته و ظهور و رواج آن جامعه را به انحطاط خواهد کشانید.3
خوش‌گذرانی و توجه بیش از حد به لذایذ دنیا در میان عده‏ای و بی توجهی به پیشرفت‌های علمی و مسؤولیت افراد در قبال اجتماع از عوامل دیگری است که تمدن اسلامی را به انحطاط کشانده است.


ب) عوامل سیاسی
عوامل سیاسی انحطاط تمدن اسلامی و به تبع آن فقر و عقب ماندگی کشورهای اسلامی را می‏توان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد.

1- عوامل سیاسی داخلی
یکی از اساسی‏ترین عوامل افول تمدن اسلامی، زمامداران نالایق و رهبران گمراهی بوده‏اند که در طول تاریخ بر جامعه اسلامی حکم رانده و رهبری‌های نادرست آنان و کارگزارانشان جامعه را از ترقی بازداشته است.4
بارزترین نمونه این حکمرانان را می‏توان در حکومت امویان جستجو کرد چنان که مشخصات این دوران چیزی جز رواج عیاشی و فساد، رواج عقاید نادرست و انحطاط عقیدتی و ایجاد جو خفقان و سرکوب چیز دیگری نیست.5

2- عوامل سیاسی و خارجی
تمرد استعمار غرب و استیلای کشورهای غربی بر سرزمین‌های اسلامی از دیگر عواملی است که باعث شده ثروت کشورهای اسلامی به یغما رفته و زمینه‏های خود باوری در میان مسلمانان از میان برود چنان که توجه به غرب و دنباله روی آن یکی از پیامدهایی است که همچنان گریبان کشورهای اسلامی را رها نساخته است و تمدن اسلامی را از حرکت بازداشته و مسیر حرکت آن را ناهموار و پویایی‏اش را کند کرده است.


ج) عوامل اجتماعی



با توجه به عوامل اعتقادی و سیاسی، رواج روحیه بی توجهی به پیشرفت و علم و دانش از عوامل اجتماعی عقب ماندگی و ضعف کشورهای اسلامی است.
جدایی دین از سیاست و در مقوله دانستن آن بی توجهی در دست داشتن زمام امور و نیز دو مقوله بودن علم و دین باعث بی توجهی به دانش شده و اینها همگی چرخ تمدن را از گردش بازداشته است. جهان بینی‏های نادرست از اقتصاد، ماده و علم تصویری شیطانی ساخته و گروهی را از


گرایش به آن بازداشته است. طرد و نفی ارتباط بین دین و دنیا، ماده و معنا، معاش و معاد، عقل و دین، عقیده و عمل و نیز دین و سیاست بر فرهنگ، اعتقادات، سنت‌ها و آداب و رسوم ملل اسلامی سایه افکنده و در عقب ماندگی آنها نقش اساسی داشته است.6

نتیجه
با بررسی عوامل مختلف انحطاط تمدن اسلامی و فقیر و عقب مانده شدن کشورهای اسلامی به راحتی می‏توان دریافت که دوری از اسلام راستین و تفسیرهای نادرست از آن، زمامداران نالایق، استعمار خارجی، رواج سنت‌ها و آداب و رسوم و باورهای ناصحیح از ارتباط دنیا و مسایل اقتصادی با آخرت و دین مردم از اصلی‏ترین عوامل است که باعث شده کشورهای اسلامی در وضعیتی نامساعد قرار گرفته، در فقر و ضعف به سر برده و همچنان عقب مانده، باقی بمانند و این در حالی است که در روزگاری تمدن اسلامی درخشان‏ترین تمدن زمان خویش بوده است و هیچ منعی در میان نیست که آن جلال و عظمت گذشته دوباره تکرار شود و این به دست نخواهد آمد جز با توجه ژرف و عمیق به علل و عوامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان و رفع آنها و نیز توجه به علل و عوامل پیشرفت دیگر کشورها و استفاده از آن عوامل در دل اصول و چهارچوب‌های فرهنگ و تمدن اسلامی.

محمد رضا بهروز
فاطمه محمدی


1- علل پیشرفت و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانی، ص 271، نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1361.
2- همان.
3- علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه‏های سیاسی و آرای اصلاحی سیدجمال الدین اسدآبادی، سید احمد موثقی، ص 51، نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1373.
4- علل پیشرفت اسلام و انحطاط مسلمین، زین العابدین قربانی، ص 345.
5- همان، ص 358.
6- علل و عوامل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشه‏های سیاسی و آرای اصلاحی سیدجمال الدین اسدآبادی، سید احمد موثقی تا ص 54.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید