زيبایی در اشعار پارسی
من به دين نكته رسيدم كه بهشت موعود
هست در حسن تو مشغول تماشا گشتن
شهريار
اگر زيبا است گل آن چهره زيبا از آن خوشتر
وگررعنااست سرو آن قامت رعناازآن خوشتر
عاشق اصفهاني
شاهكاري هست هر صنعتگري را در جهان
شاهكارآفرينش خلقت زيباي تست
وثوق الدوله
عشق مينازدبه حسن وحسن مينازدبه عشق
آري آري اين دو معني عاشق يكديگرند
هلالي جغتائي
زيوربه خودمبندكه زيباببينمت
باديگران مباش كه تنهاببينمت
مفتون اميني
كه گفت در رخ زيبانظرخطاباشد؟
خطابودكه نبيندروي زيبارا
سعدي
به زيورهابيارايندمردم خوب رويان را
تو سيمين تن چنان خوبي كه زيورهابيارائي
سعدي
روي توولبان توراهركه ديدگفت
صنع خداي بنگرولطف اله را
شوريده شيرازي
خيز وبتادر آينه حسن لقاي خود ببين
در رخ خويشتن نگر صنع خداي خود ببين
شوريده شيرازي
من مستم واين مستي من مستي مينيست
چون يادجمال تو كنم مست شوم من
شوريده شيرازي
سروزيباو به زيبائي بالاي تونيست
شهد شيرين و به شيريني گفتار تو نيست
سعدي
آن نه روئي است كه من وصف جمالش دانم
اين حديث ازدگري پرس كه من حيرانم
سعدي
دهانت غنچه چشمت نرگس ورخ لاله حيرانم
كه در يكشاخچونپيداشداينگلها ي گوناگون
اميرهمايون اسفرايني
در عهد جمال تو نگيرندزگل آب
عكس تو به هر آب كه افتاد گلاب است
ميرغروي كاشي
به از تو مادر گيتي نياوردفرزند
به عمر خود،كه همين بود حدزيبائي
سعدي
همراه من مباش كه حسرت برند خلق
در دست مفلسي چو به بينند گوهري
سعدي
خوب رو را خوي بد لايق نباشد جان من
همچوروي خويش نيكوساز خوي خويش را
هلالي جغتائي
ماه را با رخت ای سرو نباشدپرتو
سرو را باقدت ای ماه نباشد مقدار
رهی معیری
ماه دیدم در دل شب شد نمایان بر سپهر
ماه روی و شام گیسوی توام آمد به یاد
شایق دزفولی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )