
04-02-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اينجا در قلب من حد و مرزي براي حضور تو نيست...
به من نگو که چگونه بي تو زيستن را تمرين کنم...
مگر ماهي بيرون از آب مي تواند نفس بکشد؟؟؟...
مگر مي شود هوا را از زندگيم برداري و من
زنده بمانم؟؟؟...بگو معني تمرين چيست؟؟؟
بريدن از چه چيز را تمرين کنم؟؟؟بريدن از خودم را؟؟؟
مگر هميشه نگفتم که تو هم پاره اي از تن مني؟؟؟
از من نپرس که اشکهايم را براي چه به پروانه ها هديه مي دهم...
همه مي دانند که دوري تو روحم را مي آزارد...
تو خود پروانه ها را به من سپردي که ميهمان لحظه هاي بي کسي ام باشند...
نگاهت را از چشمم برندار... مرا از من نگير...هواي سرد اينجا را دوست ندارم...
مرا عاشقانه در آغوش بگير که سخت تنهام......
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|