نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 04-04-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

فریاد در اشعار پارسی
فرياد كه در كنج لب آن خال سيه را دل دانه گمان كرد و ندانست كه دام است


صافي اصفهاني

فرياد كه جز اشك شب و آه سحرگاه اندر سفر عشق ، مرا همسفري نيست

فروغي بسطامي

فرياد كه در كام دلم زهر شد آخر ذوقي كه در ايّام تماشاي تو كردم

رشكي همداني

فرياد مردمان همه از دست دشمن است فرياد «سعدي» از دل نا مهربان دوست

سعدي

فرياد كه از شش جهتم را ه ببستند آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

حافظ

فرياد و فغان و گريه و ناله و آه اينها هوس است و عشق چيز دگر است

واله داغستاني

به فرياد نگاهت گوش جانم آشنا باشد من اين فرياد شورانگيز رامستانه مي‌خواهم

ابوالحسن ورزي

به فريادم ز تو هر روز فرياد از اين فــــرياد روز افزونم اي دوست

نظامي گنجوي

فرياد از آن نرگس مستانه كه هرگاه رفتم كه خبـــر يابم از او بي خبرم كرد

صائب تبريزي

خواهم كه ز بيداد تو فرياد برآرم چندان كه دگــــر طـــاقت فرياد نباشد

وحشي بافقي

اي خوش آن روز كه از عهد چمن ياد كنم رو به ديــــــوار قفس آرم و فرياد كنم

سالك يزدي

معلّم گوئيا امروز درس عشق مي‌گويد كه در فرياد مي‌بينيم طفلان را به مكتب ها

هلالي جغتائي

بر سر كوي تو نالان از پي داد آمديم ناله‌ها كرديم و نشنيدي به فرياد آمديم

فصيحي تبريزي

شادم كنون شادم كنون از بند آزادم كنون فرياد شادي مي‌كشد طبع خدادادم كنون

ابوالحسن ورزي

واي از اين افسردگان ، فرياد اهل درد كو؟ نالة مستانه‌اي دل هاي غم پرورد كو ؟

رهي معيّري

گفته بودي كه به فرياد تو روزي برسم كي به فرياد رسي اي همه فرياد از تو

اوحدي مراغه اي

آه و فرياد كه آخر شد م از يار جدا چرخ بي مهر مرا ساخت ز دلدار جدا

عادل خراساني

ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديد ه بيند دل كند ياد

بسازم خنجري نيشش ز پولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

عريان همداني

دادكي بوده است درعالم كه اكنون هركسي مي زند فرياد كاندر دورة ما داد نيست

غمام همداني

تو قوي پنجه شكار افكن ومن صيد ضعيف ترسم از ضعف به گوشت نرسد فريادم

فروغي بسطامي

به هر كه بنگري از روزگار نالد و بخت خلاف هر دو من از دست خود زنم فرياد

نيسان همداني

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما است آنچه البتّه به جائي نرسد فرياد است

يغماي جندقي

درانتظارت‌آب شددل اشكم ازهامون گذشت دست ازدهن برداشتم فريادم ازگردون گذشت

واقف خلخالي

ديدمش دوش به خواب و نفسي آسودم ليك فرياد از آن لحظه كه بيدار شدم

همايون اسفرايني

گران كردند گوش گل پس آن گاه به بلبل رخصت فرياد دادند

آذر بيكدلي

چه فرياداست يارب كزمن ديوانه مي‌خيزد كه از فرياد من صد يارب از هر خانه مي‌خيزد

لساني شيرازي

آهوان را هر نفس از تيرها فريادها است ليك صحرا پر ز بانك خندة صيّادها است

مهدي سهيلي

كردم سفر از كوي تو شايد روي از ياد فرياد كه جز ياد توام همسفري نيست

عبرت نائيني

فرياد كه در كنج لب آن خال سيه را دل دانه گمان كرد و ندانست كه دام است

صافي اصفهاني

فرياد كه جز اشك شب و آه سحرگاه اندر سفر عشق ، مرا همسفري نيست

فروغي بسطامي

فرياد كه در كام دلم زهر شد آخر ذوقي كه در ايّام تماشاي تو كردم

رشكي همداني

فرياد مردمان همه از دست دشمن است فرياد «سعدي» از دل نا مهربان دوست

سعدي

فرياد كه از شش جهتم را ه ببستند آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت

حافظ

فرياد و فغان و گريه و ناله و آه اينها هوس است و عشق چيز دگر است

واله داغستاني

به فرياد نگاهت گوش جانم آشنا باشد من اين فرياد شورانگيز رامستانه مي‌خواهم

ابوالحسن ورزي

به فريادم ز تو هر روز فرياد از اين فــــرياد روز افزونم اي دوست

نظامي گنجوي

فرياد از آن نرگس مستانه كه هرگاه رفتم كه خبـــر يابم از او بي خبرم كرد

صائب تبريزي

خواهم كه ز بيداد تو فرياد برآرم چندان كه دگــــر طـــاقت فرياد نباشد

وحشي بافقي

اي خوش آن روز كه از عهد چمن ياد كنم رو به ديــــــوار قفس آرم و فرياد كنم

سالك يزدي

بر سر كوي تو نالان از پي داد آمديم ناله‌ها كرديم و نشنيدي به فرياد آمديم

فصيحي تبريزي

شادم كنون شادم كنون از بند آزادم كنون فرياد شادي مي‌كشد طبع خدادادم كنون

ابوالحسن ورزي

واي از اين افسردگان ، فرياد اهل درد كو؟ نالة مستانه‌اي دل هاي غم پرورد كو ؟

رهي معيّري

گفته بودي كه به فرياد تو روزي برسم كي به فرياد رسي اي همه فرياد از تو

اوحدي مراغه اي

آه و فرياد كه آخر شد م از يار جدا چرخ بي مهر مرا ساخت ز دلدار جدا

عادل خراساني

ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديد ه بيند دل كند ياد

بسازم خنجري نيشش ز پولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد

عريان همداني

دادكي بوده است درعالم كه اكنون هركسي مي زند فرياد كاندر دورة ما داد نيست

غمام همداني

تو قوي پنجه شكار افكن ومن صيد ضعيف ترسم از ضعف به گوشت نرسد فريادم

فروغي بسطامي

به هر كه بنگري از روزگار نالد و بخت خلاف هر دو من از دست خود زنم فرياد

نيسان همداني

گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما است آنچه البتّه به جائي نرسد فرياد است

يغماي جندقي

درانتظارت‌آب شددل اشكم ازهامون گذشت دست ازدهن برداشتم فريادم ازگردون گذشت

واقف خلخالي

ديدمش دوش به خواب و نفسي آسودم ليك فرياد از آن لحظه كه بيدار شدم

همايون اسفرايني

گران كردند گوش گل پس آن گاه به بلبل رخصت فرياد دادند

آذر بيكدلي

چه فرياداست يارب كزمن ديوانه مي‌خيزد كه از فرياد من صد يارب از هر خانه مي‌خيزد

لساني شيرازي

آهوان را هر نفس از تيرها فريادها است ليك صحرا پر ز بانك خندة صيّادها است

مهدي سهيلي

كردم سفر از كوي تو شايد روي از ياد فرياد كه جز ياد توام همسفري نيست

عبرت نائيني
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید