
04-06-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
زودرنج بودن از نشانههاي كمخوني است
زودرنج بودن از نشانههاي كمخوني است
عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران گفت: كمخوني موجب سردرد، سرگيجه، زودرنج بودن، بيحسي و تنبلي ميشود و سطح يادگيري را كاهش ميدهد.احمدرضا درستي مطلق در گفتوگو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، افزود: كم خوني وضعي است كه در آن تعداد يا اندازه گلبولهاي قرمز يا مقدار هموگلوبين موجود درخون كاهش پيدا مييابد و تبادل اكسيژن و دي اكسيد كربن بين خون و سلولها دچار اختلال ميشود.
وي گفت: آهن براي تبادل اكسيژن و گاز كربنيك در خون به شدت ضروري است، در واقع كمبود اكسيژن به سلولهاي قلب و عروق لطمه وارد ميكند و رنگ و روي فرد پريده ميشود و زير پلك آنها كمرنگ ميشود.
عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران اضافه كرد: از علل ايجاد كننده كم خوني ميتوان تغذيه نامناسب، خون ريزيهاي ماهانه خانمها، آلودگيهاي انگلي است و بيماراني كه در دوره نقاهت به سر ميبرند را نام برد كه ميزان نياز به خون در آنها بيشتر است.
درستي گفت: گوشت قرمز سرشار از آهن است و كساني كه كمخوني دارند از گوشت قرمز بيشتر از گوشت سفيد استفاده كنند، زيرا آهن موجود در گوشت قرمز بهتر جذب ميشود و غلات، حبوبات و سبزيها از منابع مهم آهن هستند.
وي افزود: ميوهها مقدار كمي آهن دارند و برخي از سبزيها نيز آهن دارند ولي ميزان جذب آنها خيلي بالا نيست. توصيه ميشود، همراه با مواد غذايي گياهي، مواد غذايي اسيدي يا ترش نيز مصرف شود كه جذب آهن آن افزايش پيدا ميكند.
درستي اضافه كرد: از نشانههاي كمخوني ميتوان به سردرد، سرگيجه، زودرنج بودن، بيحسي و تنبلي اشاره كرد. كمخوني موجب كاهش سطح يادگيري ميشود و ممكن است فرد فراموشي پيدا كند.
عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران اضافه كرد: فردي كه مبتلا به كمخوني است، بسيار زودرنج و دچار ناراحتيهاي جسمي و روحي ميشود به طوري كه گاهي اوقات اين افراد را نميتوان تحمل كرد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|