نمایش پست تنها
  #424  
قدیمی 04-07-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


پاره آجر



روزی مردی ثروتمند در اتومبيل جدید و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان کم

رفت و آمدی می گذشت .

ناگهان از بين دو اتومبيل پارک شده در کنار خيابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او

پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبيل او برخورد کرد .

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پياده شد و دید که اتومبيلش صدمه زیادی

دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد .

پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جایی که

برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمين افتاده بود جلب کند .

پسرک گفت:”اینجا خيابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر

بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمين افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم

“برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم “.

مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی

نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به راهش ادامه داد .



در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنيد که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما

پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند .

اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنيم، او مجبور می شود پاره آجری به

سمت ما پرتاب کند...

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید