نمایش پست تنها
  #140  
قدیمی 04-08-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


گمگشته

امشب تنها در کنار پنجره ای که در قاب شیشه خاکستری بود، خفته بودم،
آن سوی پنجره خاموشی بود و من کلام هایی داشتم برای گفتن،
اما نه تماسی بود،
نه یاری ونه دستی که به نیتِ نوازش دل زخم دیده ام آمده باشد.
او دیگر رفته بود... سالهاست که رفته...
و من امشب به خاطراتِ غبار گرفتۀ او می اندیشم، هنوز هم در رویای او به سر می برم و در عطش عشقی که برایم به یادگار گذاشت می سوزم بی آنکه صدایی از گلویم سر دهم.
به آسمان خالی خیره مانده ام و حال چشمانم را می بندم و به گیسوان سیاهم دستی می کشم و در امواج خاطره ها سرگردان به دنبال چیزی هستم که در همان دقیقه نفرت را در دلم جایگزین کند...
اما...
اما محال است عشق بمیرد،
چون عشق جاودانگی ست
.
او دیگر رفته است و برگشتی نخواهد بود،
بی آنکه بداند در واژۀ انتظار غرق برگشتنش هستم.
آری او دیگر مرا به دست فراموشی سپرده و من گیج و سست در حالی که به آسمان می نگرم در گلویم فریاد میزنم...

ای روح فنا پذیر...
ای عشق ابدی...


تا ابد دوستت دارم
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از behnam5555 به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید