میخوام بگم حرف دلو اما نمیدونم چرا
میخوام بگم تا توبودی زندگیم یه رنگی داشت
کنار کلبه تو دل یه سرو سامانی دیگه داشت
شاید من برم یه جای دور
یجای دور از همه ادما
تکه کنم به سنگ غم بشینم بگم از دل سنگ
سوختم ساختم شکستم نشستم پرم شکست خزیدم
به عشق دیدن تو هرروز هر شب بودم تا ببینم اون رویت
ولی زدی شکستی تمام تار پودم
تو دلم یه غم دارم اندازه کوه دراک
تومیدونی اون کوه کجاست
میخوام برم بیدقنبری یه هوایی تازه کنم
بعدش برم تو شاهچراغ نماز هاجات بخونم
شاید برم حافظیه یه فال حافظ بگیرم
تقدیم به اونی که امروز زد دلمو شکست
|