
04-08-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
اتش عشق ظاهري انقدر قوي بود كه ديدگان باطنم را هم سوزاند.
اختلاف ما و شما هميشه سر حرف اول است.
درروز هم مي شود شبيخون زد.
براي اينكه بتوانم به خورشيد شبيخون بزنم قبل از حمله عينك افتابي ام را به چشمانم مي زنم.
در رزمگهي كه ابر سياه مرا به رگبار بسته بود ضد گلوله من جز چتر چيز ديگري نبود.
با رفتن خنده گل پژمردگي دركوير دلم شروع به روييدن نمود.
سقوط از قله غرور فتح بزرگيست.
شجاعت را بايد در ميدان ترس يافت.
در حراجگاه شانس لباس بدبختي مفت گران است.
سيگار طوري به دهن او گذاشته بود كه دود از دماغش بيرون مي زد.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|