من
هر روز
پشت پنجره ای که
شبیه هیچ پنجره ای نیست
سلام های بی صدایت را تا می کنم
و از نقطه های دور
برایت دست تکان می دهم
تماشایت می کنم
و می دانم
تو_هر روز_
با اینکه چشمانت را_محکم_ بسته ای
نگاهم می کنی
و با اینکه خودت را جلد کرده ای
برایم دست تکان می دهی
من می دانم
خیال های رنگی ات را من می خوانم
و می خندم
و می خندم
و می خندم
بگذار تا همیشه
روشنی چراغ کوچکم
از خنده های پر ستاره ات وام گیرد.
__________________
هـمیشه از همه نزدیک تر به ما سنگ است !
نگاه کن ، نگاه ها همه سنگ است و قلب ها همه سنگ!
چه سنگبارانی...
گیرم گریختی همه عمر،کجا پناه بری ؟!
" خانه خدا سنگ است "