نمایش پست تنها
  #894  
قدیمی 04-15-2010
فرانک آواتار ها
فرانک فرانک آنلاین نیست.
مدیر تالار مطالب آزاد

 
تاریخ عضویت: Jan 2010
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 3,544
سپاسها: : 1,306

3,419 سپاس در 776 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

به مجنون گفت روزي عيب جويي



که پيد ا کن به از ليلي نکويي


که ليلي گرچه در چشم تو حوريست


به هر جزوي زحسن او قصوريست


زحرف عيبجو مجنون برآشفت


در آن آشفتگي خندان شد و گفت


اگر در ديده مجنون نشيني


به غير از خوبي ليلي نبيني


تو کي داني که ليلي چون نکوييست


کزو چشمت همين بر زلف وروييست


تو قد بيني ومجنون جلوه ناز


تو چشم و او نگاه ناوک انداز


تو مو بيني و مجنون پيچش مو


تو ابرو، او اشارت هاي ابرو


دل مجنون ز شکر خنده خون است


تو لب ميبيني و دندان که چونست


کسي کاو را تو ليلي کرده اي نام


نه آن ليليست کز من برده آرام


اگر مي بود ليلي بد نمي بود


ترا رد کردن او ،حد نمي بود
__________________
تو همه راز راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان آرام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید