نمایش پست تنها
  #437  
قدیمی 04-16-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض



خدا و اشك


‌ عاشق
بنام خداقطره‌ دلش‌ دریا می‌خواست.
خیلی‌ وقت‌ بود كه‌ به‌ خدا گفته‌ بود.
هر بار خدا می‌گفت:
از قطره‌ تا دریا راهی‌ست‌ طولانی. راهی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری. هر قطره‌ را لیاقت‌ دریا نیست.
قطره‌ عبور كرد و گذشت.
قطره‌ پشت‌ سر گذاشت.
قطره‌ ایستاد و منجمد شد.
قطره‌ روان‌ شد و راه‌ افتاد. قطره‌ از دست‌ داد و به‌ آسمان‌ رفت. و هر بار چیزی‌ از رنج‌ و عشق‌ و صبوری‌ آموخت.
تا روزی‌ كه‌ خدا گفت:
امروز روز توست.
روز دریا شدن.
خدا قطره‌ را به‌ دریا رساند.
قطره‌ طعم‌ دریا را چشید. طعم‌ دریا شدن‌ را.
اما...
روزی‌ قطره‌ به‌ خدا گفت:
از دریا بزرگتر، آری‌ از دریا بزرگتر هم‌ هست؟
خدا گفت:
هست.
قطره‌ گفت:
پس‌ من‌ آن‌ را می‌خواهم.
بزرگترین‌ را.
بی‌نهایت‌ را.
خدا قطره‌ را برداشت‌ و در قلب‌ آدم‌ گذاشت‌ و گفت:
اینجا بی‌نهایت‌ است.
آدم‌ عاشق‌ بود.
دنبال‌ كلمه‌ای‌ می‌گشت‌ تا عشق‌ را توی‌ آن‌ بریزد.
اما هیچ‌ كلمه‌ای‌ توان‌ سنگینی‌ عشق‌ را نداشت.
آدم‌ همه‌ عشقش‌ را توی‌ یك‌ قطره‌ ریخت. قطره‌ از قلب‌ عاشق‌ عبور كرد.
و وقتی‌ كه‌ قطره‌ از چشم‌ عاشق‌ چكید، خدا گفت:
حالا تو بی‌نهایتی، چون كه‌ عكس‌ من‌ در اشك‌ عاشق‌ است.
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید