
04-18-2010
|
 |
کاربر عالی
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: بندرعباس
نوشته ها: 2,910
سپاسها: : 267
508 سپاس در 332 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نصربن احمد از انجا رو به هرات نهاد وقتی به دروازه شهر رسید توقف کرد و لشکرگاه زد .فصل بهار بود باد شمال می وزید و میوه ها رسیده بودند که مانند انها در جای دیگر پیدا نمی شد.اگر هم می شد به ان ارزانی و فراوانی نبود. در انجا لشکر به اسایش پرداخت و همگی از هوای خوب و نعمت فراوان لذت می بردند .بهار و تابستان سپری کردند.همینکه پاییز شروع شد هوا را دل انگیز تر یافتند و انگور در نهایت شیرینی به دست امد.در هرات صدو بیست نوع انگور یافت می شود که هر کدام انها از دیگری لطیف تر و لذیذتر است همچنین میوه های دیگر که برای افراد لشکر جالب بود.شاه وقتی پاییز و ثمرات انرا دید اشتیاقش به ماندن بیشتر شد و زمستان هم در نهایت خوشی در ان مکان به سر برد .بهار سال بعد که رسید که فرمان داد تا بار و بنه را به بادغیس برند و لشکرگاه نیز به انجا انتقال داد.تابستان را نیز در همانجا ماند و گفت :مهرگان که شد به بخارا می رویم.
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|