
04-19-2010
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
چقدر محتاجیم به نوشته هایت
چقدر محتاجیم به نوشته هایت
وبلاگ "فرزند شهید" در آخرین پست خودش كه در سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم منتشر شده است، نوشته است:
امروز سالگرد شهادت "زنده ترین" آدمی ست كه دیده ام.
سالگر شهادت "هست" ترین آدمی كه دیده ام.
سالگرد شهادت آنكه روز شهادتش هیچ جور نمی توانم توهم كنم كه از دستش داده باشیم. "كه شهدا از دست نمی روند... به دست می آیند."
سالگرد شهادت آنكه چه خوب فهمید چقدر محتاجیم به نوشته هایش، به صدایش،به فیلم هایش،به بودنش.
و فهم این "هست"بودنش ، گویی هیچ نمی خواهد، جز اینكه تجربه اش كنی، به سادگی. همین قدر كه نیت كنی.
آن وقت، این همه "حضور"...
این همه حضور...باعث می شود دااااد بزنی : ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...
و مگر نه آنكه خانه تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح آباد شود؟
و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، كه كره زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟
و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز كرم هایی فربه و تن پرور بر می آید؟
پس اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف های دلتنگ
و در پس این پنجره های كوچک
كه به كوچه هایی بن بست باز می شوند نمی توان جست،
بهتر آنكه پرنده روح دل در قفس نبندد.
پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر.
پرستویی كه مقصد را در كوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد.
آقا سید مرتضی آوینی! ما... محتاج این همه حضورت هستیم....
"دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون كش......"
آنقدر بیرون كش، كه از ساختمان فولادمان دوكوهه بسازیم....
آنقدر بیرون كش ، كه یاوران آخرالزمانی مهدی(عج) شویم...
آقا سید مرتضی! حس می كنم باید روز شهادتت، نیت كنم، كه عادات سخیف ام را، كنار بگذارم...
همین جا هم اتفاقا باید نیت كنم. همین جا وسط بلاگفا...
كمك مان كن از "بلاگفا" فكه بسازیم....
كسی حرف خوبی زد. گفت : چه خوب كه، آنقدر كه زنده بودن شهدا را می فهمیم، زنده بودن امام زمان زنده مان را هم بفهمیم.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|