نمایش پست تنها
  #49  
قدیمی 04-19-2010
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض سرداران شهید در مترو

سرداران شهید در مترو


در یک اقدام شایسته فرهنگی، تندیس نفیس سرداران شهید حاج احمد آجورلو و یدالله كلهر در ایستگاه مترو محمدشهر كرج نصب شدند.
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، نصب تندیس ها كه به زیبایی جانمایی شده اند در محوطه ایستگاه مترو، بیانگر اهتمام مسوولین قطار شهری كرج به امر حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس است.
سرهنگ پاسدار داوود پوریان، معاون تبلیغات اداره كل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس غرب استان تهران گفت: در طول سال و به مناسبت های مختلف، روابط عمومی سازمان قطار شهری كرج ارتباط و همكاری تنگاتنگی با این اداره دارد و بهترین نقاط ایستگاه های مترو را جهت نصب بنرها و تصاویر دفاع مقدس اختصاص می دهد و این همكاری می تواند سرمشق و الگوی خوبی برای سایر دستگاه های اجرایی غرب استان تهران باشد.






به دنبال این خبر تبیان خاطره ی زیبایی از زبان شهید کلهر ، برای شما عزیزان نقل می کند :

برادر شهید حاج یدالله کلهر نقل می‌كند كه در عملیات «كربلای 5» دوست و هم ‌رزم صمیمی شهید كلهر به نام سید حسن میررضی به شهادت می‌رسد، این شهادت برای شهید كلهر خیلی سنگین تمام شد. از آن جا كه ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با هم داشتند، ایشان بی‌ تابی می‌كردند و در همان منطقه ی عملیات داخل نفربر رفته بود و با حزن و اندوه و غم از دست دادن یار نزدیک خود گریه می‌كرد. رفقا و دوستان هرچه اصرار كردند، ایشان آرام نشد.
تا این‌كه حاج آقا (شهید) میثمی او را می‌بیند، به طرفش می‌رود و در گوش وی قدری صحبت می‌كند. شهید كلهر بلافاصله گریه‌اش قطع می‌شود و تبسم می‌كند پس از این‌كه شهید میثمی می‌رود، دوستان جویای موضوع می‌شوند. وی می‌گوید كه ایشان در گوش من همان حرفی را گفتند كه حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله به حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند و دیری نپایید كه همین موضوع به واقعیت پیوست و در مرحله ی بعد عملیات «كربلای 5» شهید كلهر به شهدا پیوست.
در مراسم وداع با پیكر شهید كلهر در اردوگاه كوثر كه در 10 كیلومتری سوسنگرد واقع شده بود، در آن ساعاتی كه شهید كلهر را در حسینیه ی اردوگاه تشییع می‌كردند، برای نخستین وآخرین بار، چادرهای اردوگاه مورد هجوم نزدیك به 25 فروند هواپیما قرار گرفت و به بركت خون این شهید، باعث شد كه هیچ كس در چادر نباشد، وگرنه تعداد زیادی از رزمندگان به شهادت می‌رسیدند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید