تنگ آمدم از وجود خود، تنگ
ای مرگ، به سوی من کن آهنگ
کی بود که ز خود خلاص یابم
فارغ گردم ز نام و از ننگ؟
ور در ره راستی روم راست
چون در نگرم، روم چو خرچنگ
دارم گلهها، ولی نه از دوست
از دشمن پر فسون و نیرنگ
با حضرت دوست مرا همیشه صلح است
با خود بود، ار بود مرا جنگ
این جمله شکایت از عراقی است
کو بر تن خود نگشت سرهنگ
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear