نمایش پست تنها
  #271  
قدیمی 04-21-2010
چرو آواتار ها
چرو چرو آنلاین نیست.
کاربر کارآمد
 
تاریخ عضویت: Feb 2010
محل سکونت: کرمانشاه- همین حوالی
نوشته ها: 731
سپاسها: : 247

554 سپاس در 357 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

سرنوشت شوم
نمی خواهم از آن چشم شرر بار
نگاه بی کرانم را ستانم
نمی خواهم در آغوش شبانگه
همه راز دلم را جا گذارم

زمان از جنس سنگین سکوت است
بیا تا دل به فرداها نبندیم
بیا با سرنوشت شوم شیرین
دگر باره نجنگیم و نجنگیم

نمی دانی چه سخت است سایه بانم
که من را بی گنه خورشید کردند
مرا از تو جدا کردند، افسوس
مرا تسلیم بخت بید کردند

نمی دانی چه سخت است رسم خواهش
که بار بردباری می کشاند
تمام برگه های دفترم را
به گورستان ظلمت می نشاند

چرا این دست های سبز سبزم
ز لمس صورت سرخت جدا است
مگر ما با چنین دنیا چه کردیم
که ما را این چنین حسرت سزا است

من از بیگانگی ها گم شدم عشق
به شوق آشنایت پرکشیدم
نمی دانی چه سخت این سقوطی
که نقشش را به دشمن می کشیدم

مرا بی تو توان مرگ هم نیست
توان چیدن گلبرگ هم نیست
مرا بی تو نمی دانم چه گویند
که بی تو نام من بیرنگ هم نیست

بیا با این ستاره آشنا شو
که دست من ز دامان تو کوتاست
نمی دانی نفس های سیاهی
برای صبحگاهانم چه زیباست


نمی دانی چه سخت است سایه بانم
سکوت سینه ای از عشق لبریز
بنوش از شعر شب هنگام چشمم
نوای عشق و دنیایی به هم ریز

نمی دانی چه سخت است سایه بانم
که من را بی گنه خورشید کردند
مرا از تو جدا کردند، افسوس
مرا تسلیم بخت بید کردند

زمان از جنس سنگین سکوت است
بیا تا دل به فرداها نبندیم
بیا با سرنوشت شوم شیرین
دگر باره نجنگیم و نجنگیم
سپیده ترابی فر
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید