سپردم دل به ديدارت
اگر اينگونه بی پروا
رها كردم كمند تيز پای نگاهم را
اگر اينگونه آشفته
پراكندم به رويت پرتو اميد از چشمم
اگر با سادگی و عشق
كمان لب به زه كردم، خنديدم
تو را اينگونه خيره، مبهوت
رها از ديگران، خالص
يك نفس در پرده ذهنم
نگاهت ميكنم جانا
نمی خواهم دگر فكرم جدا از ياد تو باشد
همين كافی كه جسمم رنج دوری ميكشد..
|