دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه ی وی
هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری
گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم
او منم یا منم او یا بود از او منمم
منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین , حرکات آمده ام
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear