سلام دوستان من بعد از دو سال و اندی جمعه شب ساعت 20:20یه شعر نو گفتم که فکر می کنم وزنش درست باشه این اولین باریه که یکی از شعر های خودم این قدر به دلم میشینه ! امیدوارم که خوشتون بیاد:
می روی تا ببری
خوشه ی غم های مرا؟
بشنو اینک جان من
تو همه آوای مرا:
اشک من پروین است
بغض من سنگین است
غم من پر فریاد
دل من خونین است
جان تو فرهاد
جان من شیرین است(در ابتدا اصلش این بود:جان من فرهاد /جان تو شیرین است.عوضش کردم تا کسی در تارا بودن من شک نکند !)
خسته ام بی تو
دست من سرد است
گشته ام تنها
آه من پر درد است
گل من باز آ...
دست من سرد است
بی تو من تنها
لاله هایم زرد است
گل من باز آ...
...
بغض من سنگین است
جان تو فرهاد
جان من شیرین است... !
27/1/1389