آنک بیباده کند جان مرا مست کجاست ؟!
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟!
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبهام اشکست کجاست ؟!
و آنک جانها به سحر نعره زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببردهست کجاست ؟!
جان ِ جانست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا میطلبد در تن ما هست کجاست ؟!
غمزه چشم بهانهست و زان سو هوسیست
و آنک او در پس غمزهست دل خستست کجاست ؟!
پرده روشن دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پرده دل بست کجاست ؟!
عقل تا مست نشد , چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد , از چون و چرا رست کجاست ؟!
__________________
There's a fire starting in my heart
Reaching a fever pitch and
It's bringing me out the dark
Finally I can see you crystal clear