نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 04-24-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض سيد علی صالحی و اشعارش




ساده بودم، تو نبودی، باران بود

سيد علی صالحی


مُرده‌ام باز خواهد گشت


بو، بوی خوش پيراهن پدر،
چُرتِ خُمارِ ظهر، عطر عجيب خواب
گِل نَمور حاشيه، قطره، حوصله، شير آب
چه شمارش صبوری!
"دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!"


بادبزن را از اين دست
به آن دست خسته می‌دهم
پدر بوی دريا و گندم و گريه می‌دهد.


خُرد و خرابِ سنگ و تابه و طراز
پهلو به پهلو که می‌شود
شوره‌ی خيسِ عرق در بناگوشِ مرده می‌دود
"دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!"


بو، بوی خوش پيراهن پدر
چند ابر پراکنده بالای کوه
پَرپَر پشه‌ای بال ابروی پير
عطر خيس حصير، بادبزن، بوريا،
و زندگی که چيزی نيست
که چيزی نبوده است:
يعنی قشنگ سخت،
سخت و قشنگ و ساده،
خوش و گزنده و بی‌تاب،
پياده‌ی غمگين، تبسم تلخ.
"دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!"


بو، بوی خوش پيراهن پدر
و کودکی غمگين که قرن‌ها بعد
بی‌ديده ... دريا را گريسته بود،
قرن‌ها بعد که هنوز هيچ آسمانی حتی
کبوتر و باران را نمی‌شناخت
وقتی که راهی نيست
زندگی همين است ديگر:
قشنگ سخت، و چند واژه‌ی ترس‌خورده‌ی بی‌رويا
مثل ترانه، مثل تابستان
تابستان است حالا هم
حالا هوای خانه پر از خنکایِ خواب و آسودگی‌ست،
دخترانم خوابند،
هوای کولرِ کهنه‌سال
پر از بوی حصير و شوره‌ی خيسِ پيراهن است.
من دورم از پدر
دورم کرده‌اند از آن همه قشنگ سخت،
عطر عجيب خواب،
گلِ نمور حاشيه، قطره، حوصله، شيرِ آب،
چه شمارش بی‌پايانی!
باز هم تابستان است،
اين ساعت روز، حالا پدر خواب است،
- خواب می‌بيند
خواب علو، عطر خيس حصير، بادبزن، بوريا:
"دردت به جانم عَلو، بادم بزن بابا!"
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید