نمایش پست تنها
  #460  
قدیمی 04-26-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


راه بهشت



مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند.
هنگام عبوراز كنار درخت عظیمی،صاعقه‌ای فرود آمد و
آنها را كشت.
اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دوجانورش پیش رفت
.

گاهی مدت‌ها طول می‌كشد تامرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند?!
پیاده ‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ ریختند و به شدت تشنه بودند.
در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی باسنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذررو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟"
دروازه‌بان:
"روز به خیر، اینجا بهشت است."
"چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم
."

دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "می‌توانید وارد شوید و هر چقدر دلتان می‌خواهد بنوشید."
اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:
" واقعأ متأسفم .ورود حیوانات به بهشت ممنوع است
."

مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. ازنگهبان تشكركرد و به راهش ادامه داد.پس ازاینكه مدت درازی از تپه بالارفتند،به مزرعه‌ای رسیدند.

راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی بادرختانی در دو طرفش باز می‌شد.
مردی در زیر سایه درخت‌ها درازپوشانده بود،
احتمالأ خوابیده كشیده بود وصورتش را با كلاهی بود.مسافر گفت:
" روزبخیر
!"

مرد با سرش جواب داد..ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم وسگم.
مرد به جایی اشاره كرد وگفت
:

میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است.هرقدر كه می‌خواهیدبنوشید.مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند
و تشنگی‌شان را فرونشاندند.
مسافر از مرد تشكر كرد. مردگفت: هر وقت كه دوست داشتید،می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟ بهشت؟!!
اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت
آنجا بهشت است!
آنجا بهشت نیست، دوزخ است
.
بایدجلوی دیگران را بگیرید تا از نام
شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط

باعث سردرگمی زیادی می‌شود!
كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌كنند!!! چون تمام آنهایی

كه حاضرندبهترین دوستانشان را ترك كنند، همانجا می‌مانند
...


بخشی از كتاب "شیطان ودوشیزه پریم
"
اثر پائولوكوئیلو
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید