یک نفر نیست یک لیوان آب دست من بدهد
شعری از رضا کاظمی
یک نفر نیست یک لیوان آب دست من بدهد
چشمهای بادامیاش تلخ زهر مارند
یک نفر نیست یک لیوان آب دست من بدهد
پشت این دیوار زندگیام را تقلید میکند
پسر بچهای که سالهاست توی جیوه قایم شده
و بر خلاف من شقیقههایش مال سفید شدن نیست
و بر خلاف من دردش به دست چپ نمیزند
سیب گلویم را کرم خورده
یک نفر نیست یک لیوان آب دست من بدهد؟
با کله توی آینه میِروم
پسربچه تکثیر میشود
همه جا جلبک بسته
و کرم گلوی من تکثیر میشود
و دختر روی تکههای آینه برای جبار سینگ میرقصد
شتاب کن ناصری
کفشهای پاره پورهام را نبین
پایش برسد خواهم دوید
«واخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی»
یار مرا غار مرا…
Hey you! Out there beyond the wall
یک نفر نیست یک لیوان آب دست من بدهد؟
هی پسر!
یه نخ سیگار داری بهم بدی؟
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
ویرایش توسط behnam5555 : 04-27-2010 در ساعت 03:53 PM
|