نمایش پست تنها
  #960  
قدیمی 04-27-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


دو غزل از امید میرزایی

برگها زردند و می‌ریزند وقتی نیستی
فصل‌ها پاییز ِ پاییزند وقتی نیستی

ابرها لج می‌کنند و با تمام بغض خود
قطره ای باران نمی‌ریزند وقتی نیستی

لحظه‌ها جایی برای فکر فردا نیستند
وقتی از دیروز لبریزند… وقتی نیستی

قاب‌های روی دیوار از طناب دارشان
عاقبت خود را می‌آویزند، وقتی نیستی

خواب می‌بینند گل ها،خواب فرداهای خوب
کاش برخیزند، برخیزند وقتی نیستی

***
در تمام مهلت پیاده رو
زل زدم به صورت پیاده رو

می‌زنم به هم تمام شهر را
می‌رسم به خلوت پیاده رو

در میان راه خسته می‌شوم
خسته از حقیقت پیاده رو
ابر تسمه می‌زند به صورتم
گم شو آی آفت پیاده رو”

!
زیر پای محکم نگاهها
می‌شوم به صورت پیاده رو -

له شده , گلی، بدون اعتراض
باز حتک حرمت پیاده رو

!
یک گلوله تیتر می‌کند مرا:
خودکشی به علت پیاده رو

راه مانده را ادامه می‌دهم
بر خلاف حرکت پیاده رو
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )

ویرایش توسط behnam5555 : 04-27-2010 در ساعت 04:53 PM
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید