موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 04-28-2010
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تا به کي بايد رفت
از دياري به دياري ديگر
نتوانم،نتوانم جستن
هر زمان عشقي و ياري ديگر
کاش ما آن دو پرستو بوديم
که همه عمر سفر مي کرديم
از بهاري به بهاري ديگر
آه اکنون ديريست
که فرو ريخته در من،گويي تيره آواري از ابر گران
چون مي آميزم با بوسه تو
روي لبهايم،
مي پندارم
مي سپارد جان عطري گذران
آن چنان آلوده ست
عشق غمناکم با بيم زوال که همه زندگي ام مي لرزد
مثل اين است که از پنجره اي تک درختم را سرشار از برگ
در تب زرد خزان مي نگرم
مثل اين است که تصويري را
روي جريان هاي مغشوش آب روان مي نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم
تو چه هستي
جز يک لحظه
يک لحظه که چشمان مرا مي گشايد در برهوت آگاهي
بگذار
که فراموش کنم...
__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید