ترجمه ترانه فیلم ماجرای تامس کراون
آسیاب بادی های ذهنت
رضا کاظمی
ماجرای تامس کراون فیلمی به کارگردانی نورمن جیوسن و با بازی استیو مک کوئین و فی داناوی ( هر دو در اوج روزهای بازیگری خود) محصول سال ۱۹۶۸ است. زمانی که اروپا آبستن رخداد بزرگ می ۶۸ بود، مناقشه فلسطین و اسرائیل به اوج بحران رسیده بود و موج ضدجنگ ویتنام تمام قامت به پا خواسته بود. در این حال و روز، این فیلم هالیوودی که واقعا به قصد فروش ساخته شده بود و به ظاهر فارغ از هر سیاست و آزاد از هفت دولت بود، فکر کثیف را دستمایه اساسی اش قرار داده بود. دست انداختن ساز و کارهای اقتدار و به پوزخند گرفتن آن رنگمایه برجسته این فیلم است. سینمای دهه شصت آمریکا با فیلمهایی از این دست دهه ای فراموش نشدنی درتاریخ سینما است. اروپا نیز دوران گذار پرشکوه موج نو و استقرار سینمای نوین را مرهون همین دهه است …. و کم کم نهیلیسم و هیپی گری و نفرت زدگی از سیاست توی فیلمهای دهه بعد جا باز می کنند و نتیجه اش برای فیلمسازان آمریکایی فیلم های سیاهی است همچون مکالمه، سرپیکو، سگ های پوشالی(ساخته شده در انگلستان)، مترسک، بعد از ظهر سگی، محله چینی ها، لنی، راننده تاکسی، دونده ماراتن و …
درسینمای دهه هفتاد دلزدگی و مرگ و پوچی موج می زند و این البته پاسخی فراخور آن روزگار است. از این نظر دهه هفتاد با دهه شصت میانه چندانی ندارد. سینمای دهه شصت فراخواننده به سرخوشی به عنوان ابزاری برای اقتدار زدایی مفاهیم مطلق است. شاهکارهای این دهه رنگ و بوی دیگری دارند . هرچند هر چه به پایان این دهه نزدیک می شوییم بوی مرگ خواهی و نهیلیسم بیشتر به مشام می رسد: به این فیلم های شاخص اوایل دهه شصت توجه کنید: آپارتمان، صبحانه در تیفانی، داستان وست ساید، دکتر نو و… به ندرت در میان فیلم های شاخص این سال ها فیلمی همچون بیلیاردباز هم وجود دارد که ابن الوقتی و پاکبازی، جهان بینی و شالوده اش است. هرچند حتما موارد استثناء دیگری هم می توان پیدا کرد.
و حالا به فیلم های اواخر دهه شصت توجه کنید: بوچ کسیدی و ساندنس کید، لوک خوش دست، فارغ التحصیل، کابوی نیمه شب، بانی و کلاید، در کمال خونسردی و … فقط چند نمونه از فیلم های شاخص سینمای سال های پایانی دهه شصت آمریکا هستند.
غرض از این مقدمه (که روزی باید مفصلش را بنویسم)، معرفی پس زمینه و حال و هوایی بود که ماجرای تامس کراون در آن ساخته شده است. یک فیلم سرخوشانه لاقید که به کمترین رنگ و نشانه ای از روزگار پیرامونش آلوده نیست و تماشایش همچنان جذاب است . هر چند شاهکار و خالی از نقص نیست ولی جزو بهترین های آن دهه است و نقل است که استیو مک کوئین آن را بهترین فیلم خود می دانست. حضور جادویی او و فی داناوی یکی از زوج های محشر بازیگری در سینما را شکل داده است.
ترانه مشهور فیلم ماجرای تامس کراون ، توسط نوئل هریسن ( فرزند رکس هریسن برنده اسکار برای بازی در بانوی زیبای من) ساخته و اجرا شده است. شاید امروز تنها کاستی این ترانه اجرای خیلی سریع آن به سرعت نور باشد که احتمالا به دلیل محدودیت زمان پخش ترانه در فیلم بود. ولی واقعیت این است که همین اجرای بسیار تند و تیز همخوانی فوق العاده ای با درونمایه شعرش دارد و خود شعر که واقعا از نظر ایماژسازی و گسترش مفهومی که در نظر دارد بی نقص و درخشان است، این ترانه اجراهای متعدد دیگری هم داشته و فرهاد خواننده ایرانی هم اجرایی از ان دارد که سرعتش از سرعت نور پایینتر است و کلمات را واضح تر می توان شنید.
Round, like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel.
Never ending or beginning,
On a never spinning reel
Like a snowball down a mountain
Or a carnival balloon
Like a carousel that’s turning
Running rings around the moon
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on its face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
گرد مث یه دایره توی یه مارپیچ
مثل یه چرخ توی یه چرخ دیگه
که اول و آخرش معلوم نیست
روی یه قرقره که هیچوقت نمی چرخه
مث یه گوله برف که از کوه می غلته پایین
یا یه بادکنک مجلسی
مث یه چرخ و فلک که هی می چرخه
که ماه رو هم کنفت می کنه
مث یه ساعت که عقربه هاش در حال رُفت و روبن
و دقیقه ها رو از رو صورتش می تکونن
و دنیا مث یه سیبه
بی سر و صدا توی فضا می چرخه
مث هر دایره دیگه ای که فکرشو بکنی
توی آسیاب بادی های ذهنت
Like a tunnel that you follow
To a tunnel of its own
Down a hollow to a cavern
Where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving
In a half forgotten dream
Or the ripples from a pebble
Someone tosses in a stream.
Like a clock whose hands are sweeping
Past the minutes on its face
And the world is like an apple
Whirling silently in space
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
مث یه تونلی که ردشو بگیری
تا برسه یه یه تونل دیگه توی دل خودش
ته تهای یه گودال توی یه غار
که رنگ آفتابو ندیده
مث یه در که هی رو پاشنه بچرخه
توی یه خوابی که تقریبا فراموشش کردی
مث موج یه قلوه سنگ
که یکی غلش بده توی یه جوب
مث یه ساعت که عقربه هاش در حال رفت و روبن
و دقیقه ها رو از روی صورتش می تکونن
و دنیا مث یه سیبه
بی سر و صدا توی فضا می چرخه
مث هر دایره دیگه ای که فکرشو بکنی
توی آسیاب بادی های ذهنت
Keys that jingle in your pocket
Words that jangle your head
Why did summer go so quickly?
Was it something that you said?
Lovers walking along the shore,
Leave their footprints in the sand
Is the sound of distant drumming?
Just the fingers of your hand
دسته کلیدت توی جیبت جرینگ جرینگ می کنه
کلمه ها توی مخت رژه می رن
چرا تابستون به این زودی تموم شد؟
حرف تو همیشه این نبود؟
عاشق و معشوق کنار دریا قدم می زنن
ردپاشون رو ماسه می مونه
این صدای دهل که از دور میاد
مالانگشتای تو نیست ؟
Pictures hanging in a hallway
And a fragment of this song
Half remembered names and faces
But to whom do they belong
When you knew that it was over
You were suddenly aware
That the autumn leaves were turning
To the color of her hair
این تابلوها که قاب شدن توی راهرو
و یه تیکه از این آهنگ
اسمها و قیافه ها درست یاد آدم نمی مونه
ولی نه واسه کسی که تعلق خاطر داره
وقتی فهمیدی که دیگه تموم شده
یهو به خودت اومدی
که برگهای پاییزی داشتن رنگ موهاش می شدن
Like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel
Never ending or beginning,
On an ever spinning reel
As the images unwind
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
گرد مث یه دایره توی یه مارپیچ
مث یه چرخ توی یه چرخ دیگه
که اول و آخرش معلوم نیست
روی یه قرقره که قراره تا ابد بچرخه
مثل نقش و نگارهایی که می چرخن و جون می گیرن
مث هر دایره دیگه ای که فکرشو بکنی
توی آسیاب بادی های ذهنت