![قدیمی](images/Thememoch/statusicon/post_old.gif)
05-01-2010
|
![behnam5555 آواتار ها](customavatars/avatar23070_108.gif) |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی ![](http://p30city.net/images/crown/crowndsfd.gif)
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ريزه ميزه، شعر نو
مصنوعی
با دندانهای پدرم میخندم
چهارده ساله میشوم
به شهر میروم
سرم از چرخوفلک میچرخد
از جادوی شبنمای چرخ دوچرخه
میچرخد
چرخ
چرخ
خ
خ
خودم را در بیمارستانهای شهر به خواب میزنم
و با صدای سفید ملحفهها و پردهها و پرستارها گرم میشوم
زرد
یرقان میشوم
چشم روی هم نمیگذارم
نمیگذارم
نمی...
چشم باز که میکنم
دهانام را اعلامیههای بیسوادی بسته است
پلک بر هم نمیگذارم
پلک بر هم نمی...
و پلاک سردی
شبها
تنهایی پیراهنام را پر میکند
زندهزنده شهید میشوم
عضو بیمصرف نقرهداغی میشوم
که عضوی از من
در طلائیه جا مانده
پا
به پای پدر عصا نشدم
پا به فرار میگذارم از
گور پدرم.
مصنوعی میدوم
با پای پدرم
مصنوعی.
ثنا نصاری
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|