نمایش پست تنها
  #2  
قدیمی 05-01-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


«بهار با گلی کوچک»

بهار با گلی کوچک
و زمستان با برفی سنگین
و پدر با خشونت و بوسه
به سراغ روزهایم می‌آیند
دیگر این پیراهن برای دو نفر جا ندارد
پس گوشَت را نزدیک‌تربیاور
تا صدایی را که از لوله‌ی تفنگ می‌گذرد بشنوی
گوشَت رانزدیک‌تر بیاور
تا صدایی را که از لوله‌ی تانک می‌گذرد بشنوی
همیشه درختان روبه‌رو زیبا نیستند
گاهی صدایی از شاخه‌ها می‌آید
که حوصله‌ی گنجشک‌ها را سر می‌برد
حوصله‌ی این تفنگ را سر برده‌ای
گاهی برای این‌که بگویم محبوب من!
کافی‌ست ساعت هفت بیدارت کنم تا به اداره بروی
و پشت میز کار سالخورده‌ات پیر شوی
تنها تنهایی‌ات را می‌فهمم در آینه
و انگشتانی که شکوفه‌های سرخ می‌دهند
قصه‌ای از آدم‌بزرگ‌ها برایت می‌خوانم
مقاومت کن
محبوب من!
مقاومت کن
چاقوها با انگشت‌های بریده کاری نمی‌توانند بکنند...
آرام‌آرام این قصه را می‌خوانم
و به آخر قصه که برسم
یا خوابت می‌برد
یا در خواب سری را می‌بُرند
که گمانم مال ماست...
کتاب‌ها خمیازه می‌کشند و کتابخانه را باید عقب وانتی بزرگ گذاشت و برد
هر صبح با چمدانی از خانه بیرون می‌روم
هر شب با چمدانی به خانه برمی‌گردم
ای کاش جایی را برای سفر می‌دانستم...
محبوب من
طناب دور گردن‌ات پوسیده نیست
و همیشه باید فکر کنی
به چهارپایه‌ای که ناگهان از زیر پایت می‌کشند

رسول پیره

__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید