
05-01-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
وقتی باد میوزد
بیقرار میشوم
گلهای پیراهنات را
با دلتنگی میچینم
كه زیرِ پوتینها پژمرده شدهاند!
چشمهایم را
به شرط گلوله بستهام
و فرشتهها
با روبانهای سبز
به تدفینِ ما میآیند
از تابوتی كه ماه
در آن زندهبهگور شد
از میخهای زنگزدهاش
خون میچكد
تمام درها را
به روی خود بستهام
سكوتِ اشیا
سكوتِ مجسمهها
كلافهام میكند.
آبِ دهانام را
آن قدر قورت دادهام
كه دو ماهی سرخ
در چشمهایم غرقشدهاند
روزی هزار بار میمیرم
روزی هزار بار میمیرم
در خانهای که
چراغهایش خاموش است.
حامد رحمتی
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|