نمایش پست تنها
  #14  
قدیمی 05-01-2010
behnam5555 آواتار ها
behnam5555 behnam5555 آنلاین نیست.
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی

 
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172

3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
behnam5555 به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض


«نفس در هذیان خطوط»

و جنگ نزدیک شد
به رگ‌هایم!
من این استکان مبهم را نمی‌دانم چرا نوشیدم!
حالا مثل دست‌های تو
دنبال نیمه‌ام می‌چرخم
در پاگرد صلح
بی درد سر!
و خواب‌ام هنوز به دست‌هایت نرسیده است
نفس می‌کشی در هذیان خطوط !
من چشم‌هایت را نمی‌بندم
تا مثل جنگ از کلمات حرف می‌کشی
مانند مردی که نگاه ندارد و کتاب می‌خواند
جهان را چقدر گیج می‌روم
این نیمکت‌های خالی هم ساکتند
و خون شهر دارد سر می‌رود
شاید لبخند اجدادمان پشت جنگ
ماسیده بماند
تا پنهان می‌مانیم از هرچه دیدنی‌ست
حالا به خیابان می‌آییم!
و جمجمه‌ی جنگ
شكسته می‌شود
به خیابان آمدیم
به همین سادگی!
حمیدرضا اکبری شروه
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن

دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی

خالید حسامی( هیدی )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید