
05-01-2010
|
 |
مدیر تاریخ و بخش فرهنگ و ادب کردی 
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
محل سکونت: مهاباد
نوشته ها: 19,499
سپاسها: : 3,172
3,713 سپاس در 2,008 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گوشزد
هر چه هست
از اين کبريتهای سوخته،
از اين کتابها وُ
اين همه پَرِ کبوتر،
میشود فهميد
پيش از ما کسانی از اينجا گذشتهاند،
هنوز سنگچينِ اجاقشان گرم است،
شايد هم نرفتهاند
بلکه عدهای آمدهاند
آنها را با خود
بالای رود بُردهاند.
اين پُلِ شکسته از هقهقِ رود لبريز است،
من میترسم
يک نفر اينجا آوازِ گنگی شنيده است،
به اين ساقههای شکسته نگاه کنيد!
سه قطره ستاره دُرُشت
روی جلدِ سفيدِ اين کتاب چکيده است،
باد پُر از بوی اضطراب و ...
گفتم که، نگفتم!؟
به خدا من هم زندگی را دوست میدارم.
از پُل که گذشتيم
بالای رود پيدا بود،
بعد اناری افتاد،
پرندهای پريد،
و اتاق پُر از شيونِ شبتاب و ستاره شد.
تشنهام، خيلی تشنهام!
همسرم میگويد
انگار باز خواب بَد میديدی ...!
(هی شريکِ غمگينِ گريههای من!)
__________________
شاره که م , به ندی دلم , ئه ی باغی مه ن
ره وره وه ی ساوایه تیم , سابلاغی مه ن
دل به هیوات لیده دا , لانکی دلی
تو له وه رزی یادی مه ن دا , سه رچلی
خالید حسامی( هیدی )
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|