نمایش پست تنها
  #2623  
قدیمی 05-06-2010
ابریشم آواتار ها
ابریشم ابریشم آنلاین نیست.
کاربر فعال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9

155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

من به تو خنديدم چون که ميدانستم تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي پدرم از پي تو تند دويد و نميدانستي که باغبان باغچه همسايه پدر پير من است من به تو خنديدم تا که با خنده ي خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم بغض چشمان تو ليک لرزه انداخت به دستان من و سيب دندان زده از دستم افتاد به خاک دل من گفت برو چون نميخواست به خاطر بسپارد گريه ي تلخ تو را من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام حيرت و بغض و نگاه تو تکرار کنان ميدهد آزارم و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چي ميشد اگه باغچه ي کوچک ما سيب نداشت؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید