غم بریزد از درون تا آبها
آه آری این منم در یک سکوت
می نویسم لحظه ای را در رکود
جرعه جرعه شعر غم را بر دلم
می نگارم همچو احساس وجود
آه آری این منم با یک نگاه
با نگاهی جان تنیده تا پگاه
حیف امشب من نمی دانم کیم ؟
روزگار سرد من گشته سیاه
آه آری این منم در بحر غم
می سرایم قصه جانسوز غم
(ب)