این میل مبهم هوس
این میل مبهم هوس
محصول:1977France - Spain
به کارگردانی:Luis Buñuel
فیلمنامه:Luis Buñuel -Jean-Claude Carrière - Pierre Louÿs
مدت زمان:102 دقیقه
بازیگران:
Fernando Rey در نقش Mathieu
Carole Bouquet در نقش Conchita
Ángela Molina در نقش Conchita (as Angela Molina)
Julien Bertheau در نقش Judge
André Weber در نقش Valet (as Andre Weber)
Milena Vukotic در نقش Woman in train
Ellen Bahl در نقش Manolita
Jacques Debary در نقش Un voyageur
خلاصه فیلم:
فیلم داستان گوشهای از زندگی ماتیو مرد میانسالی است که از رفاه مادی و منزلت اجتماعی بالایی برخوردار است. در ابتدای فیلم ماتیو سطل آبی را بر روی زنی که بقول ماتیو "بدترین زن در دنیا" است و آثار کبودی و زخم بر روی صورت دارد، خالی میکند. وقتی مسافران علت این کار ماتیو را میپرسند ماتیو داستان عشق خودش را به دختر جوان، کونچیتا، نقل میکند. مسافران که شامل یک زن و دختر کوچکش، یک پرفسور روانشناس و یک قاضی است تنها نقش شنونده را دارند. داستان اصلی فیلم از همین نقطه با فلشبکهایی به گذشته آغاز میشود.
نقد فیلم:
فیلم میل مبهم هوس اخرین اثر پدر سورئالیسم سینما لوییس بونوئل است که براساس رمانى به نام زن و مترسك اثر پير لوئيس ساخته مى شود .این فیلم هم مثل دیگر اثار بونوئل علیه مبانی اخلاق گرایی و مذهبی و اجتماعی است. بونوئل ایده ها و موضوعاتی را بر می گزیند که در ظاهر ساده هستند ولی وقتی با تعمق به آنها نگاه کنیم عمقی عظیم در آنها کشف خواهیم کرد. نگاه سوررئالیستی او به مقوله های مذهب و عشق و اعتماد نکته قابل توجه دیگر تصویری است که بونوئل از افول شخصیت افراد مختلف جامعه در هر جایگاهی نمایش میدهد. تصویری که باورپذیری اش انسان را تا مرحله ی ایجاد حس ترحم نسبت به وضعیت موجود برانگیخته می کند.وضعیتی که به ظاهر ساده و معمولی جلوه میکند اما در پس این سادگی ما با یک تصویر و وضعیتی ورای ان تصویر ساده مواجه هستیم .و این هزار تو و لایه های زیرین شخصیتی هر انسان است که نماد ان را به خوبی در فیلم میل مبهم هوس و شخصیت Conchita و خود شخصیت Mathieu به خوبی خواهیم دید .نکته جالب این فیلم بازی دو بازیگر مجزا از هم برای شخصیت Conchitaاست که یکی نماد خوبی و دیگری نماد بدی است .
این دو شخصیت مدام با هم عوض میشوند طوری که گاهی تماشاگر یکی از شخصیت ها را تایید میکند و در سکانس بعدی از همان شخصیت متنفر میشود اما نکته اصلی این است که هر دو این شخصیتها با دوگانگی های اشکار و عیان رفتاری شخصیت یک نفر است .لویس بونوئل با هنر خود این حس را به خوبی انتقال میدهد و به کارگیری او از دو بازیگر برای نمایش دادن دو شخصیت مجزا از یک نفر کمک بزرگی به او برای ایجاد یک تصویر سورئالیستی از شخصیت یک انسان میکند .فیلم میل مبهم هوس ماجرای یک عشق نا متعارف است عشق یک پیرمرد به دختری جوان و زیبا .در ظاهر تا اینجای کار هیچ مشکلی وجود ندارد اما رفته رفته و با سپری شدن زمان ما با یک نوع ناهنجاری ذهنی مواجه میشویم مشابه این فیلم بونوئل فیلم « او» است که داستان فردی مومن و مورد احترام است ولی نسبت به همسر جوانش سوء ظن دارد تا حدی که دچار جنون شده و شبها از ترس میله بافتنی همسرش را به سوراخ کلید فرو می کند تا چشم موجودات خیالی ترس آور را کور کند. اوج فیلم در صحنه بحران روحی مرد است که حسادتش نسبت به همسرش در یک کلیسا به جنونی مبدل می شود و چهره کشیش و مردمی که برای دعا آمده اند در چشم او بصورت موجوداتی کریه در می آید که در گوش هم نجوا می کنند و لبخند میزنند.در فیلم میل مبهم هوس نیز ما شاهد همچین کدهایی درون فیلم هستیم . بر خلاف فیلم او(او نام یکی از فیلمهای بونوئل است) ما اینجا با شخصیت زنی مواجه هستیم که داری شخصیت دیگری هم هست زنی زیبا و در عین حال هوسران و خودخواه که با رفتاری سادیسم گونه از آزارMathieu لذت میبرد از سویی و در نقطه مقابل شخصیت Mathieu هم همین افکار و رفتار را تکرار میکند . در واقع همین عوامل ان حس مبهم بودن صحنه ها را به بیننده القا میکند طوری که ما درک نمیکنیم که کدامیک از شخصیتها منفی و کدامیک مثبت هستند .مثلا سکانسی از فیلم که ما در ان شاهد این هستیم که یک موش به تله موش گیر میکند و همین صحنه مواجه میشود با زمانی که Mathieu به خواستگاریConchita رفته است و در واقع بیننده این حس را پیدا میکند که شخصیت زن به نوعی اسیر میشود اما واقعیت این نیست و ما در صحنه های بعدی فیلم متوجه میشویم که شخصیت مرد اسیر زن هوسران شده است و این همان تصویر سورئالیستی فیلم است که در بسیاری از صحنه های دیگر با ان مواجه میشویم مثل افتادن مگس در لیوان مشروبMathieu در رستوران پس ان صحنه خواستگاری و گیر افتادن موش در تله به هر حال مثل فیلمهای گذشته بونوئل ما با یک تصویر رئال مواجه نیستیم و این همان ویژگی منحصر به فرد فیلمهای بونوئل است.
Angel Molina در نقشConchita
اگر بخواهیم تحلیلی هم بر پوستر فیلم داشته باشیم (متاسفانه هیچک از لاگ نویسان به پوستر فیلم اهمیت نمیدهند!) که در واقع پوستر فیلم نمایی است از کل فیلم ما شاهد تصویر یک لب و دهانی دوخته شده ای هستیم که به یک زن تعلق دارد در واقع ما این تصویر را سالهای بعد در فیلم سکوت بره ها دیدیم که تصویر یک شاه پرک بر روی لبان یک زن نقش بسته بود اینجا در فیلم بونوئل این تصویر نماد یک سکوت اجباری است ما با تصویر یک دهان دوخته شده هستیم که این تصویر بعدا در نمایی دیگر از فیلم که تصویر بخیه شدن لباس عروسی است مواجه هستیم در واقع این تصویر کنایه از ان دارد که شخصیت فیلم با عروسی کردن و ازدواج شخصیت خود را محدود میکند و در واقع از دواج ان ازادی و تعلقات روحی را از شخصیت زن میگیرد (اما در سکوت بره ها شاه پرکی که روی لبان و دهان زن نقش بسته که باعث سکوت شده است کنایه از مرگ دارد چون شاهپرک در کشورهایی خصوصا اروپای شرقی نماد مرگ است ). بونوئل همواره جنگى مداوم را بر ضد شرايط موجود انسان پيش مى برد. يك نبرد دائمى عليه تزوير شايد كارهاى خود او گهگاه شعاعى از نور و اميد در اين جهان تيره باشند. خود وى مى گويد:روابط ساده و مازوخيستى در ارتباطات انسان ها وجود دارد. به علاوه نوع بشر بايد سهمى از رازها را با خود حمل كند. در پايان همه اينها لوئيس بونوئل يك كاشف سيرى ناپذير روح انسان هاست. خود او در يكى از كتاب هايش مى نويسد: من هميشه كنار كسانى بوده ام كه به دنبال حقيقت هستند اما هنگامى كه به آن دست يافته اند من رهايشان كرده ام.این تعبیر لوییس بونوئل از حقیقت تا حدود زیادی به ما در درک اثار او کمک خواهد کرد .در واقع تماشاگر با دیدن تصاویر سورئال و غیر واقعی پی به ان حقیقت محتوا که بسیار ساده هم است میبرد .واقعیت هایی نظیر حسادت خشم خیانت که کاملا رئال هستند مثل صحنه هم اغوش شدن شخصیت زن با یک مرد جوان در برابر دیدگان Mathieu در این فیلم و شوخی خطاب کردن این صحنه و به نوعی انکار خیانت از سوی شخصیت زن !!!و یا معصوم نمایی شخصیت زن برای پیرمرد در صحنه های ابتدایی و عریان رقصیدن او در صحنه های بعدی فیلم در منظر دید بیگانگان همه و همه بر مبهم بودن این میل هوس تاکید دارد.
Carole Bouquet در نقشConchita
از سویی دیگر و اگر بخواهیم به جنبه های منفی شخصیت مرد اشاره کنیم این است باید به این موضوع اشاره کنیم که در واقع او میخواهد شخصیت زن و آزادی و زیبایی او را با پول بخرد که البته زن هم زیر بار نمیرود ما بعدها تکرار این شخصیتهای دوگانه یک مردی که دچار یک عشق نا متعارف را شده را در فیلمهای نظیر لولیتا و بعضی فیلمهای دیوید لینچ مثل مخمل ابی هم خواهیم دید(البته بعضی از مشخصه ها) در هر حال این فیلم با ابهامات زیادی با صحنه ای که شخصیت مرد و زن به همراه یکدیگر و بدون اینکه گویی انها هیچ مشکلی با هم نداشته اند دور میشوند در حالی که سوالات زیادی در ذهن تماشاگران باقی میماند که ایا چه اتفاقی ممکن است رخ دهد ایا شخصیت مرد قصد کشتن زن را دارد(با توجه به لباس عروسی خونی داخل یک کیف مرموز) و یا اینکه انها برای یک زندگی خوب رهسپار میشوند؟در هر صورت با پایان این صحنه اخرین سکانس اثر کارگردان برجسته سینمای جهان هم به پایان رسد و در سال 1983 با کوله باری از آثار ارزشمند و در حالی که همچنان به آرمانهای سوررئالیسم وفادار بود دار فانی را بدرود میگوید. لوئيس باروس پزشك و هنرپيشه كه لحظات آخر در كنار او بوده است مى گويد: مرگ مثل عشق هميشه در او وجود داشت. در آخرين لحظه ها به طرز شگفت آورى هشيار بود. به خانواده اش گفت:حالا ديگه مى ميرم فوق العاده است فقط يك انسان ويژه مى تواند اين گونه بميرد.لوئيس بونوئل نيمى آنارشيست حرص آور و نيمى هنرمندى جذاب بود.
آثار او مجموعه معماهايى هستند كه ظاهرى ساده دارند اما درونشان هميشه آزاديخواهى ثابتى وجود دارد سقوط سمبل ها و يك سرى موقعيت هاى عجيب كه منجر به خلق سوررئاليسمى شعرگونه و ويرانگر مى شوند و واقعيتى بين رويا و حقيقت مى آفرينند.در واقع بونوئل با تمام نبوغ و خشونت خاصش شعرى اعجاب آور از واقعيتى عريان مى سرايد. شعرى كه در آن سازنده پازل خود يكى از قطعات آن است. كارهاى او حال و هواى فرانسيسى دارند كه حيوانات را دوست دارد و از آنها دفاع مى كند. براى او موش ها و عنكبوت ها و ساير موجودات زنده در طبيعت انعكاس غريبى از معماهاى زندگى هستند.بونوئل نه مقام دولتى قبول كرد نه به كمونيست ها پيوست. آثار او نگاهى اجمالى اما تاثيرگذار دارند. موجى كه در آن ظلم و تبعيض طبقاتى اجتماع را به نقد مى كشد. بونوئل جهان نگرانى ها دغدغه ها محدوديت ها را زندگى مى كند و هميشه جامعه بورژوايى را زير سئوال مى برد. آسمان بونوئلى جهانى پر از نگرانى و محدوديت هاى بسيار ظريف بشر است بشرى كه به خاطر شرايط بد يا فشار بيش از اندازه غيرنرمال عمل مى كند. بونوئل يك شورشى است او سر همه چيز با اصرار و اعتراض پافشارى مى كند و اين پافشارى را تا پايان عمر به عنوان ويژگى شخصيتى با خود دارد.او به نقيضه پردازى و طعنه و طنز سياه علاقه دارد. نثر او سوزان و شعرگونه است.كاترين دنويكى از ستاره هاى او درباره او مى گويد:بونوئل هميشه مرموز و نفوذناپذير بود. رومن گوبرن درباره او مى گويد:بونوئل نيز مثل آندره برتون مى داند كه آنچه در فانتزى قابل تحسين است اين نكته است كه هيچ فانتز ى اى وجود ندارد. همه چيز حقيقى است و براى همين سوررئاليسم او اين همه قدرت و توانايى در خود دارد.
__________________
ما خانه به دوشیم ما خانه به دوشیم تیم اس اس به دو عالم نفروشیم سال 89 تو دربی 69 شیث رضایی دنبال فرهاد بدو آی بدو آی بدو آی بدو آی بدو
|