نمایش پست تنها
  #5  
قدیمی 06-14-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض مرا چشم خرد خفته است در خواب گرانباری


گل خورشید وا می شد
شعاع مهر از خاور
نوید صبحدم میداد
شب تیره سفر می کرد
جهان ازخواب بر می خاست
و خورشید جهان افروز
شکوهش می شکست آنگه
خموشی شبانگاه دژم رفتار
و می آراست
عروس صبح رازیبا
وی می پیراست
جهان را از سیاهیهای زشت اهرمن رخسار
زمین را بوسه زد لبهای مهر آسمان آرا
و برق شادمانیها
به هر بوم و بری رخشید
جهان آن روز می خندید
میان شعله های روشن خورشدی
پیام فتح را با خود از آن ناورد
نسیم صبح می آورد
سمند خستهپای خاطراتم باز می گردید
می دیدم در آن رویا و بیداری
هنوز آرام
کنار بستر من مام
مگر چشم خرد بگشاید و چشم سرم بندد
برایم داستان می گفت
برایم دساتان از روزگار باستان می گفت
سرکشی می فشانم من به یاد مادر ناکام
دریغی دارم از آن روزگاران خوش آغاز
سیه فرجام
هنوز اما
مرا چشم خرد خفته است در خواب گرانباری
دریغا صبح هشیاری
دریغا روز بیداری


..
..
.
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید