نمایش پست تنها
  #1  
قدیمی 06-14-2010
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض با خویشتن نشستن در خود شکستن

نه نه نه
این هزار مرتبه گفتم نه
دیگر توان نمانده توانایی
در بند بند من
از تاب رفته است

شب با تمام وحشت
خود خواب رفته است
و در تمام این شب تاریک
تاریک چون تفاهم من با تو
انسان افسانه مکرر اندوه و رنج را
تکرار می کند
گفتی
امیدهاست
در نا امید بودن من

اما
این ابر تیره را نم باران نبود و نیست
این ابر تیره را سر باریدن
انسان به جای آب
هرم سراب سوخته می نوشد

گلهای نو شکفته
این لاله های سرخ
گل نیست
خون رسته ز خاک است
باور کن اعتماد
از قلبهای کال
بار رحیل بسته
و مهربانی ما را
خشم و تنفر افزون
از یاد برده است

باورنمی کنی ؟
که حس پاک عاطفه در سینه مرده است..





....
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید