نمایش پست تنها
  #1038  
قدیمی 06-15-2010
natanaeil آواتار ها
natanaeil natanaeil آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Apr 2010
محل سکونت: شهرکرد
نوشته ها: 466
سپاسها: : 28

49 سپاس در 24 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

کبوتر عصاتو بنداز....
آسمون بغضشو خالی میکنه
آدما حالی به حالی میکنه
کوچه ها بوی زمستون میگیرن
شیشه ها بخارو بارون میگیرن
آدما چتراشونو وا میکنن
گریه ی ابرو تماشا میکنن
نمی خوان مث درختا تر بشن
از دل قطره ها باخبر بشن
نمی خوان بی هوا خیس آب بشن
زیر بارون بمونن خراب بشن
اما تو چترتو بستی کبوتر
زیر بارونا نشستی کبوتر
رفتی و سنگا شکستن بالتو
اومدی هیچ کس نپرسید حالتو
دیدی آسمون خراب شد سر ما؟
غصه شد وصله ی بال و پرما؟
بعضیا دشمنای خونی شدن
بعضیا غول بیابونی شدن
بعضی ها میگن که بارون کدومه؟!
بوی نم، شرشر ناودون کدومه؟!
آسمون تا بوده آفتابی بوده
مثه روز اولش آبی بوده
حالا تو سایه نشینی مث من
خوابای ابری میبینی مث من
چقد اینجا میخوری خون جگر
"کبوتر عصاتو بنداز و بپر"

__________________
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید