آفتاب عشق از آراز
سر اومد هم صدایی
نمون دیگه سر دوراهی
پولیه رو آتیشا جدایی
فکر کن من فقط یک عابرم اگه که نرفتی از خاطرم
من باید از تو بگذرم برم
نمیشکنه بین ما دیوارزندون فاصله ها
میدونی چه بی رحمه تنهایی
ولی من به تو راهی ندارم
دل و تو اتیشت جا میزارم
کاشکی ندونی هنوز دوست دارم
بذار آفتاب رو سرت بباره دوباره عشق رو دلت پا بزاره
این غم و کسه دیگه ای از تو دلت در بیاره
نمیگم که از تو دلگیرم نگو که با دلتنگی میرم
نگو از زندگی سیرم تا بمیرم
فکر میکردم آسونه جای پات روی دل نمیمونه
از خاطره میپرسم کجایی
اگه چه سزوندم حاصلم فکر نکن که از تو غافلم میبره طوفان ساحلم دلم
آسمونم میباره مثل دل ما دلش غم داره نمونده پیش تو واسم جایی
خزونم فصلی از این دنیاست عاشق تو زندون غم تنهاست
اما عشق من و تو رویایی بی فرداست