امیر خسرو دهلوی غزلیات امیر خسرو دهلوی
21
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
22
نسیما آن گل شبگیر چون است؟
چسانش بینم و تدبیر چون است؟
23
ندارد چشمه ی خورشید آبی
کزان چشمه تو بردی هر چه است
24
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالا ست
25
کشته ی تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است
26
نرگس مست تو خواب آلودست
لب لعلت به شراب آلودست
27
بلای خفته سر برداشت از خواب
هر آن مویی کز آن زلف دو تا خاست

__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
|