سلام
متاسفانه من نه میدونم قافیه چیه و نه میدونم اینا رو از کجا باید فهمید! شاعر هم که نیستم و ادعایی ندارم.
اون چیزی هم که به اسم شعر نوشتم ، توی یه حسی بودم، همین طوری نوشتم و فکر هم نکردم.
یه چیزایی بعضی وقتا می نویسم که از وزن و قافیه و این چیزا خبری توش نیست! فقط همین! سعی ام اینه که مفهومی توش باشه اما مثل شاعرا نمیتونم زیباش کنم.
به قول خودم: (!!)
وقتی که وزن و قافیه و شعر
همه در پای فکر
لنگ می زنند
بهتر آنکه
همه را سر برید
تا که اندیشه
عریان شود ...
89/3/11
و در آخر:
با تیشه
سراغ دل سنگ ات
آمدم
با ضربه ای آرام
شیشه ای شکست ...
.
.
.
اشتباه کردم ...
89/3/9
ادامه در وب سایت کوچک شخصی! (پروفایل!)
-----------------------------------------------
از این که نقد بشم خوشحالم، چون چیزی یاد می گیرم و به جلو پیش میرم.
ممنون...
__________________
میانِ غربتِ خاموشِ رهگذر
و تنهای مانده از سفر
یک پنجره
فاصله است...
ویرایش توسط Hamed : 06-26-2010 در ساعت 11:40 PM
|