
07-02-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تنها در سكوتم ميان لالايي ساعت در خواب و بيداري برايت مينويسم،
تا شايد روزي بداني كه دوستت داشتم
و به خاطر تو سكوت كرده ام.
تا شايد بداني در تنهايي،
چه غصه هايي را شبها تا سحر براي دلم خريده ام تا تونداني،
تا عشقم آزارت ندهد.
شقايق در سايه روشن امروز كوچ مي كند. اين راخوب مي دانم.
آيا تو مانده اي براي من تا شقايق با من بماند ؟
صداي بي صداي مرا مي شنوي؟
حرفي بزن !؟
هراس مرگ مرا مي شكند،
چيزي به رفتن نمانده حرفي
بزن، كوچ شقايق نزديك
است و من در عطش عشقت...
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|