Sleepless
بی قرار
And I often sigh
I often wonder why
I'm still here and I still cry
و بسی آه می کشم
بارها تعجب می کنم که چرا
من هنوز اینجا هستم و هنوز گریه می کنم
And I often cry
I often spill a tear
Over those not here
But still they are so near
و چه بسیار گریه می کنم و اشکی می ریزم
برای آنها که اینجا نیستند
ولی هنوز خیلی نزدیک (احساس می شوند) هستند
Please ease my burden
لطفا مرا از این فشار خلاص کن
And I still remember
A memory and I weep
In my broken sleep
The scars they cut so deep , cut so deep
و هنوز به خاطر می آورم
خاطره ای را و اشک می ریزم
در خواب پریشان و آشفته من
آنها زخمهای عمیق ایجاد می کنند، بسیار عمیق
Please ease my burden
Please ease my pain
لطفا این فشار را از دوش من بردار
لطفا درد مرا تسکین بده
Surely without war there would be no loss
Hence no mourning, no grief, no pain, no misery
No sleepless nights missing the dead ... Oh, no more
No more war
مطمئنا بدون جنگ هیچ تلفات و خساراتی وجود نخواهد داشت
از این به بعد، هیچ ماتم و سوگی، هیچ اندوهی، هیچ دردی، هیچ بدبختی
هیچ شب نا آرامی، گم کردن مرده ای(مفقود الاثر در جنگ) .... اه کافیست
جنگ بس است
|