موضوع: غمنامه
نمایش پست تنها
  #8  
قدیمی 07-09-2010
Omid7 آواتار ها
Omid7 Omid7 آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Nov 2009
محل سکونت: نصف جهان
نوشته ها: 9,286
سپاسها: : 14

95 سپاس در 74 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

نميدانم چرا رفتي
نميدانم چرا !!! شايد خطا کردم

و تو ... بي آنکه فکر غربت چشمان من باشي
نميدانم کجا؟! تا کي؟! براي چه؟!
ولي رفتي ...

بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاکستري گم شد
و گنجشکي که هر روز از کنار پنجره با مهرباني دانه برمي داشت ،
تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود
و بعد از رفتن تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت
و من بي تو هزاران بار در لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دريا چه بغضي کرد
ميدانم تو نام مرا از ياد خواهي برد

هنوز آشفته چشمان زيباي توام ... برگرد!
ببين که سرنوشت من چه خواهد شد
و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
کسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:
تو هم در پاسخ اين بي وفاييها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتي ما بين اشک و حسرت و ترديد
کنار انتظاري که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يک دل
ميان غصه اي از جنس بغض کوچک يک ابر

نميدانم چرا !!!
شايد به رسم عادت" پروانگي مان "
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا کردم.
__________________
مدت ها بود سه چیز را ترک کرده بودم
شعر را... ماه را.... و تو را ...
امروز که به اجبار قلبم را ورق زدم
هنوز اولین سطر را نخوانده
تو را به خاطر آوردم و شب هاي مهتاب را...
ولی نه...!! باید ترک کنم
هم تو را....هم شعر را .... و هم‌‌‌٬ همه ی شب هایی را که به ماه نگاه می کردم...

======================================

مسابقه پیش بینی نتایج لیگ برتر ( اگه دوست داشتی یه سر بزن دوست من )
پاسخ با نقل قول
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید