
07-10-2010
|
 |
کاربر فعال  
|
|
تاریخ عضویت: Sep 2009
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 7,323
سپاسها: : 9
155 سپاس در 150 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
به عشق شنیدن صدای قور قور شکمم ، هر شب صدها قورباغه به کنار بسترم می آیند .
اگر روزی مهربانی را به عنکبوت یاد دهم ،مطمئناً از گرسنگی خواهد مرد .
ان روز که به من گفتی ( ازت بدم می یاد ) ، با حرارت غمگینی بخار شدم .
آرزو دارم که روزی با چشمان خودم ، فاصله بین دو چشمم را ببینم .
با دم آهت آخرین شمع امیدم هم خاموش شد .
کدام دکتری می تواند نبض روحم را بگیرد
----------------
وقتی کتاب میخونم چنان غرق ميشم که برای بیرون کشیدنم به نجات غریق نیازمندم
بعضي دل ها از جنس تفلون هستند. چيزي به خود نميگيرند و اگر هم گرفتند به راحتي ميشود پاكشان كرد.
آنقدر زندگيش شيرين بود* دلش را زد!
گرماي عشق هم به قلب يخ زده اثر نميكند.
براي اينكه كاسه صبرش لبريز نشود كمي از روي آن برداشت!
----------------
- تاريخ مصرف موش و ماهي را گربه تعين مي كند .
ــ عشق جنين آسا در قلبم نمو پيدا مي كند .
ــ قلبم يك در ميان براي خودم ميزند .
ــ دنيا قفس بزرگي است .
ــ زندگي ، يك مسابقه است . در يك مسابقه همه برنده نمي شوند .
|
جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید
|
|